نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 3 صفحه : 331
باشد، نمىتوان چنان تعبيرى نمود و گفت آيا غايت، داخل در مغيّا [1] هست يا نه، اگر مغيّا، حكم باشد ديگر حكم
ديگرى ندارد كه بحث كنيم آيا حكم مغيّا نسبت به غايت، جارى هست يا نه بلكه بايد
نزاع در آن قسم از قضايا را به نحو ديگر مطرح نمود كه البتّه مصنّف رحمه اللّه در
حاشيه «منه» حكم آن را بيان كردهاند.
سؤال: اگر غايت، قيد موضوع- و مانند قضيّه «سر من البصرة الى الكوفة»- باشد كوفه هم وجوب سير
دارد؟
جواب: اظهر، اين است كه غايت، خارج از مغيّا هست زيرا عرف از اين
قبيل قضايا استفاده مىكند كه مثلا كوفه از حدود موضوع مىباشد و خودش داخل موضوع
نيست يعنى: سيرى كه مبدأ آن بصره و انتهايش كوفه باشد، واجب است امّا كوفه
بهعنوان حدّ موضوع بيان شده و وجوب سير ندارد.
نتيجه: اگر غايت، قيد موضوع باشد، اظهر اين است كه غايت، خارج از
مغيّا هست و حكم، شاملش نمىشود و در نتيجه اگر گفتيم قضيّه غائيّه، داراى مفهوم
هست و بر «انتفاء عند الانتفاء» دلالت مىكند در اين صورت، موضوع
در مفهوم، تنها «ما بعد الغاية» نيست بلكه كوفه و «ما
بعد
الكوفة»- هر دو- داخل در نزاع در باب مفهوم هستند.
امّا چنانچه كسى بگويد غايت، داخل در مغيّا هست در اين صورت، حكم سير
تا كوفه را نفس منطوق بيان مىكند و نزاع در باب مفهوم را بايد نسبت به «ما
بعد
الكوفة» بيان كنيم كه آيا قضيّه «سر من البصرة الى الكوفة» بر عدم وجوب سير «ما
بعد
الكوفة» دلالت مىكند يا نه كه اگر كسى قائل به مفهوم شود، مىگويد دلالت بر عدم
وجوب سير دارد و چنانچه قائل به مفهوم نشود، مىگويد چنان دلالتى ندارد.