ثم لا يذهب عليك: أنّ الاتّفاق
على أن المصدر المجرّد عن اللام و التّنوين، لا يدلّ إلّا على الماهية- على ما حكاه
السّكاكي- لا يوجب كون النّزاع هاهنا في الهيئة- كما في الفصول- فإنّه غفلة و ذهول
عن انّ كون المصدر كذلك، لا يوجب الاتفاق على أنّ مادّة الصّيغة لا تدلّ إلا على الماهيّة،
ضرورة أنّ المصدر ليست مادّة لسائر المشتقّات، بل هو صيغة مثلها(1).
از «اطلب منك طبيعة الضّرب» پس شما ملاحظه مىكنيد كه هيچگونه دلالتى بر مرّه يا تكرار
در آن نيست.
اشكال: پس چرا وقتى مولا مىگويد «اضرب» يا «اسقنى
ماء»، عبد به يك دفعه، ضرب، به يك ظرف آب و به يك مرتبه آب آوردن، اكتفا مىكند؟
جواب: علّتش اين است كه وجود طبيعت به وجود يك فرد
هم تحقّق پيدا مىكند امّا اگر بنا باشد طبيعت، منعدم شود، لازم است كه تمام افراد
آن، منعدم باشد اگر بنا باشد در خانه، انسان موجود باشد، با يك انسان هم مسئله، حل
مىشود و چنانچه بنا باشد انسان در خانه نباشد، لازم است كه هيچيك از افراد انسان
در خانه موجود نباشد.
تذكّر: از اينكه گفتيم نه مادّه أمر و نه هيئت امر-
هيچكدام- دلالت بر مرّه يا تكرار نمىكنند، معلوم مىشود هر دو، محلّ كلام بوده، يعنى
كسانى كه قائل به مرّه يا تكرار هستند، ممكن است از طريق هيئت افعل، استدلال كنند و
امكان دارد از طريق مادّه افعل، مدعاى خود را بيان نمايند.
«نقد و بررسى كلام صاحب فصول رحمه اللّه»
(1)- بيان صاحب فصول رحمه اللّه: ايشان كأنّ چنين
فرمودهاند: اينكه ما اصوليّين، بحث مىكنيم كه صيغه افعل آيا دلالت بر مرّه مىكند
يا تكرار، نزاع و بحث مذكور فقط مربوط به هيئت افعل- و اضرب- هست و هيچ ارتباطى با
مادّه- ضاد، راء و باء- ندارد و دليل و شاهد مدّعاى خود را از كلام سكّاكى استفاده
كردهاند كه: