نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 404
خلاصه: ادلّه و وجوه مرجّحه آنها
هيچگونه اثر و فائدهاى ندارد.
سؤال: اگر لفظ امر در كتاب و سنّت وارد شد، و قرينهاى
نبود تا معنايش براى ما مشخّص شود در اين صورت وظيفه ما چيست؟
به عبارت ديگر، شما- مصنّف- ادلّه و وجوهى را كه
در تعارض احوال ذكر كردهاند نپذيرفتيد پس در تعارض احوال چه كنيم؟
جواب: اگر در كتاب و سنّت به لفظ امر برخورد نموده
و ترديد پيدا كرديد كه آيا طلبى مطرح است يا نه به عبارت ديگر اگر امر، نسبت به چيزى
صادر شد و براى شما آشكار نشد كه آيا آن امر به معناى طلب است يا اينكه مفهوم ديگرى
دارد و در نتيجه شك كرديد كه طلبى به شىء متعلّق شده يا نه، از نظر «عمل» مىتوانيد
به اصل برائت رجوع نمائيد امّا از نظر لفظ نمىتوان «امر» را بر طلب يا غير طلب حمل
نمود.
آرى اگر لفظ امر در معنائى «ظهور» پيدا كند، نفس
ظهور دليل بر اعتبار دارد و اصالت الظّهور يك اصل مهمّ معتبر عقلائى است خواه آن معناى
ظاهر، مفهوم و معناى حقيقى لفظ باشد خواه مجازى.
در استعمالات مجازى هم اصالت الظّهور حجّيّت دارد
مثلا كلمه اسد در جمله «رأيت اسدا يرمى» در رجل شجاع، ظهور دارد منتها ظهور آن مستند
به قرينه هست خلاصه اينكه اگر لفظ امر در معنائى ظهور پيدا نكرد آن ادلّه و وجوه مرجّحه
اثرى ندارد.
شما- مصنّف- يك قاعده كلّى را بيان كرديد چرا صريحا
پاسخ مسئله را بيان نفرموديد؟
بعيد نيست كه لفظ امر- از بين معانى لغوى- ظهور در
«طلب» و خواستن داشته باشد البتّه خواه منشأ ظهور، اين باشد كه موضوع له لفظ امر «طلب»
باشد و همچنين مانعى هم
نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 404