نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 352
تصحيح نمايند كه:
تقيّد و توصيف انسان به عنوان «له الكتابة» از دو
حال، خارج نيست:
1- ممكن است تقيّد و توصيف مذكور در واقع و بهحسب
نفس الامر هم براى انسان ثابت و او موصوف به عنوان «له الكتابة» باشد پس در اين صورت
تمام انسانها و لو بالقوّه متّصف به عنوان «له الكتابة» هستند. صاحب فصول معتقدند كه
اگر چنين تقيّد واقعى براى انسان، ثابت باشد قضيّه مذكور- الانسان كاتب- ضروريّه است
زيرا معناى آن چنين است «الانسان انسان له الكتابة» و فرض بحث ما در موردى است كه كتابت
و لو بالقوّه براى انسان در واقع ثابت است بنابراين در فرض مذكور، انقلاب قضيّه ممكنه
به ضروريّه تحقّق دارد و فرمايش محقّق شريف، صحيح است زيرا:
قضيّهاى كه ابتداء، ممكنه بود، بعد از اخذ مصداق
مشتق در محمول آن به قضيّه ضروريّه، منقلب شد.
2- اگر فرض كرديم كه بهحسب واقع، تقيّدى براى انسان،
ثابت نيست، شما انسان را مقيّد به عنوان «له الكتابة» مىكنيد ولى در واقع، چنين تقيّدى
ثابت نيست، در اين فرض هم صاحب فصول معتقدند كه انقلاب، تحقّق دارد و قضيّه ما ضروريّه
است منتها جانب سلب قضيّه، ضرورت دارد و بايد گفت «الانسان ليس بانسان له الكتابة».
نتيجه: صاحب فصول، تصرّفى در موضوع قضيّه ننموده
و قضيّه بشرط محمول را بيان نكردهاند بلكه كلام ايشان مربوط به مشتق و نفس محمول-
كاتب- است كه در قضيّه «زيد كاتب» و امثال آن وقتى تجزيه و تحليل كنيم دو صورت دارد
اگر موصوف،
نام کتاب : إيضاح الكفاية نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 352