بسم اللّه الرحمن الرحيم سپاس بىقياس بارخدائى را كه به سبب آنكه
هيچ عقل را قوّت اطلاع بر حقيقت او نيست، و هيچ فكر و دانش را وسع احاطت بكنه
معرفت او نه، هر عبارت كه در نعت او ايراد كنند و هر بيان كه در وصف او بر زبان
رانند اگر ثبوتى باشد از شائبه تشبيه معرا در تصوّر نيايد، و اگر غير ثبوتى بود از
غائلة تعطيل مبرّا در توهّم نيفتد[1]، از اين جهت پيشواى اصفيا و
مقتداى اوليا و خاتم انبياء محمّد مصطفى (صلّى اللّه عليه و اله و سلم) گفت: «لا احصى ثناء عليك، انت كما
اثنيت على نفسك، و أنت فوق ما يقول القائلون.»[2]
و هزاران درود و صلوات و آفرين و تحيّات بر روح مقدّس او و ارواح
پاكان دودمان او، خصوصا ائمه معصومين و برگزيدگان ياران او[3] باد، بحقّ الحق.
اما بعد، محور اين رسالت و مقرر اين مقالت «محمد الطوسى»[4] را بعد از تحرير كتابى كه موسوم است به «اخلاق