قال اللّه سبحانه و تعالى:وَ لِيَعْلَمَ
الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ
فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ[1].
شوق يافتن لذّت محبّتى باشد كه لازم فرط ارادت بود، آميخته به آلام[2] مفارقت. و در حالت سلوك بعد از اشتداد ارادت شوق ضرورى باشد، و باشد
كه پيش از سلوك چون شعور به كمال مطلوب حاصل شود و قدرت سير به آن منضم نباشد و
صبر بر مفارقت نقصان پذيرد، شوق حاصل شود.
و سالك چندان كه در سلوك ترقّى بيشتر كند، شوق او بيشتر شود و صبر
كمتر تا آنكه به مطلوب رسد، بعد از آن لذّت نيل كمال خالص شود از شائبه الم و شوق
منتفى گردد.
و ارباب طريقت باشد[3] كه
مشاهده مجنون را شوق خوانند، و آن به اين اعتبار باشد كه طالب اتّحاد باشد و به آن
مرتبه هنوز نارسيده.