و اگر وصول به تدريج باشد چون از وصول اثرى حاصل شود، آن را محبت
خوانند، و محبت را مراتب بود، و مرتبه آخر به وقت تمامى وصول و انتهاى سلوك باشد.
امّا ارادت مقارن[1] سلوك
بر وجهى و اعتبارى مقتضى سلوك باشد، چه طلب كمال نوعى از ارادت بود، و چون ارادت
منقطع شود به سبب وصول يا علم به امتناع وصول، سلوك نيز منقطع شود. و اين ارادت كه
مقارن سلوك باشد با اهل نقصان خاص بود، و امّا اهل كمال را ارادت عين كمال باشد و
محض مراد بود.
و در حديث آمده است كه در بهشت درختى است كه آن را طوبى خوانند، هر
كسى را آرزويى بود مراد و آرزوى او را معا از آن درخت به وى رسانند بىهيچ تأخيرى
و انتظارى[2].
و نيز گفتهاند كه بعضى مردم را بر طاعتى كه در دنيا كنند ثواب در
آخرت[3] بدهند و بعضى را عين عمل ايشان ثواب ايشان باشد[4].
و اين سخن مؤكّد آن است كه بعضى را ارادت عين مراد باشد، چه كسى كه
در سلوك به مرتبه رضا رسد او را ارادت منتفى شود.
يكى از بزرگان كه طالب اين مرتبه بوده گفته است: «لو قيل لي ما تريد أقول: أريد
ان لا أريد.»