و از ديگران منع كردن اولى تا چون هريكى بكارى كه مناسبت او با آن
زياده بود مشغول باشد تعاون حاصل آيد و خيرات در تزايد بود و شرور در تناقص
و در مدينه فاضله اشخاصى باشند كه از فضيلت دور افتند و وجود ايشان
بمنزله ادوات و آلات باشد و چون در تحت تدبير افاضل باشند اگر تكميل ايشان ممكن
بود بكمالى برسند و الا مانند حيوانات مرتاض شوند
و اما مدن غير فاضله را گفتيم كه يا جاهله بود يا فاسقه يا ضاله
و مدن جاهله شش نوع بود بحسب بساطت:
اول را اجتماع ضرورى خوانند
دوم را اجتماع نذالت
سوم را اجتماع خست
چهارم را اجتماع كرامت
پنجم را اجتماع تغلبى
ششم را اجتماع حريت
اما مدينه ضرورى: اجتماع جماعتى بود كه غرض ايشان تعاون بود براكتساب
آنچه ضرورى باشد برقوام ابدان، از اقوات و ملبوسات و وجوه مكاسب آن بسيار بود بعضى
محمود و برخى مذموم. مانند فلاحت و شبانى و صيد و دزدى يا بطريق مكر و فريب يا
بطريق مكابره و مجاهره.
و باشد كه يك مدينه افتد مستجمع انواع مكاسب ضرورى و باشد كه يك
مدينه افتد مشتمل بر يك صناعت تنها مانند فلاحت يا صناعتى ديگر و افضل اهل اين
مدن كه نزديك ايشان بمنزله رئيس باشد كسى بود كه تدبير و حيله اقتناى ضروريات
بهتر تواند كرد و در احتيال و استعمال ايشان در طريق نيل ضروريات برهمه جماعت
فايق بود يا كسى كه اقوات بديشان بيشتر بخشد.
و اما مدينه نذالت اجتماع جماعتى بود كه بر نيل ثروت و يسار و
استكثار ضروريات از ذخاير و ارزاق و زر و سيم و غير آن تعاون نمايند و