اتفاق سعادت در اصل ولادت و اكراه بر تأدب، نه از ذات طالب مجتهد بود
بلكه از خارجيات باشد و سعادت تام حقيقى مجتهد را بود و او است كه محبت خدايتعالى
او را بود و شقى هالك ضد او بود. و اللّه اعلم بالصواب.
فصل سوم در اقسام اجتماعات و شرح احوال مدن
بحكم آنكه هر مركبى را حكمى و خاصيتى و هيأتى بود كه بدان متخصص و
منفرد باشد و اجزاى او را با او در آن مشاركت نبود، اجتماع اشخاص انسانى را نيز از
روى تألف و تركب حكمى و هيأتى و خاصيتى بود بخلاف آنچه در هر شخصى از اشخاص موجود
بود.
و چون افعال ارادى انسانى منقسم است بدو قسم: اول خيرات دوم شرور پس
اجتماعات نيز منقسم باشد بدين دو قسم:
اول آنكه سبب آن از قبيل خيرات بود
دوم آنكه سبب آن از قبيل شرور بود
اول را مدينه فاضله خوانند. دوم را مدينه غير فاضله
و مدينه فاضله يكنوع بيش نبود، چه حق از تكثر منزه باشد و خيرات را
طريق يكى بيش نبود.
و اما مدينه غير فاضله سه نوع بود:
اول آنكه اجزاى مدينه يعنى اشخاص انسانى از استعمال قوت ناطقه خالى
باشند، و موجب تمدن ايشان تتبع قوتى بود از قواى ديگر و آنرا مدينه جاهله خوانند
دوم آنكه از استعمال قوت نطقى خالى نباشند، اما قواى ديگر