responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اخلاق ناصري نویسنده : الطوسي، الخواجة نصير الدين    جلد : 1  صفحه : 212

احكام بشخصى احتياج افتد كه بتأييد الهى ممتاز بود از ديگران تا او را تكميل ايشان ميسر شود و آنشخص را در عبارت قدماء ملك على الاطلاق گفته‌اند و احكام او را صناعت ملك و در عبارت محدثان او را امام و فعل او را امامت و افلاطون او را مدبر عالم خواند.

و ارسطاطاليس انسان مدنى يعنى انسانى كه قوام تمدن بر وجود او و امثال او صورت بندد.

و در عبارت قومى از حكماء شخص اول را ناطق گويند و شخص دوم را اساس و بايد كه مقرر بود كه مراد از ملك در اين موضع نه آنست كه او را خيلى يا حشمى يا مملكتى باشد بلكه مراد آنست كه مستحق ملك او بود در حقيقت و اگرچه بصورت هيچكس بدو التفات نكند و چون مباشر تدبير غير او باشد جور و عدم نظام شايع شود فى الجمله در هرروزگارى و قرنى بصاحب ناموسى احتياج نبود، چه يك نظم اهل ادوار بسيار را كفايت است‌

اما در هرروزگارى عالم را مدبرى بايد، چه اگر تدبير منقطع شود نظام مرتفع گردد و بقاى نوع بروجه اكمل صورت نبندد و مدبر بايد بحفظ ناموس قيام نمايد و مردمان را باقامت مراسم آن تكليف نمايد و او را ولايت تصرف بود در جزويات ناموسى بحسب مصلحت هروقت و هرروزگار.

و از اينجا معلوم شود كه حكمت مدنى آن علم است كه اين مقاله مشتمل بر او است نظر بود در قوانين كلى كه مقتضى مصلحت عموم بود از آن جهت كه بتعاون متوجه باشند بكمال حقيقى و موضوع اين علم هيأتى بود جماعتى را كه از جهت اجتماع حاصل آيد و مصدر افاعيل ايشان شود بروجه اكمل و بسبب آنكه هر صاحب صناعتى نظر در صناعت خود بروجهى كند كه تعلق بدان صناعت داشته باشد نه از آنروى كه خير باشد يا شر

نام کتاب : اخلاق ناصري نویسنده : الطوسي، الخواجة نصير الدين    جلد : 1  صفحه : 212
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست