فصل اول در سبب احتياج بمنازل و معرفت اركان آن و تقديم آنچه مهم
بود
در اين معنى بحكم آنكه مردم در تبقيه شخص بغذا محتاج است و غذاى نوع
انسانى بىتدبير صناعى چون كشتن و درودن و پاك كردن و نرم نمودن و سرشتن و پختن
مهيا نه، و تمهيد اين اسباب جز بمعاونت معاونان و آلات و ادوات بكار داشتن و
روزگار دراز در آن صرف كردن صورت نبندد،
نه چون غذاى ديگر حيوانات كه بحسب طبيعت ساخته و پرداخته است تا
انبعاث ايشان بر طلب علف و آب مقصور بود، بر وفق تقاضاى طبيعت، و چون تسكين سورت
جوع و عطش كنند از حركت باز ايستند. و اقتصار مردم بمقدار حاجت روزبروز چون ترتيب
آنقدر غذا كه وظيفه هرروزى بود بيك روز ساختن محالست، موجب انقطاع ماده و اختلال
معيشت بود.
پس از اين جهت باذخار اسباب معاش و حفظ آن از ديگر ابناى جنس كه در
حاجت مشار كند احتياج افتاد، و محافظت بىمكانى كه غذا و قوت در آن مكان تباه نشود
و در وقت خواب و بيدارى، و به روز و شب، دست ظالمان و غاصبان از آن كوتاه دارد
صورت نبندد.
پس بساختن منزل حاجت آمد و چون مردم را بترتيب صناعتى كه بر تحصيل
غذا مشتمل باشد مشغول بايد بود از حفظ آنمقدار كه ذخيره نهاده بود غافل ماند.