ايشان لازم دانند و گروهى را كه بمواعيد خوب از كرامات و راحات
باصلاح توان آورد اين معانى را در باب ايشان بتقديم رسانند.
و علىالجمله ايشانرا اجبارا و اختيارا بر آداب ستوده و عادات
پسنديده بدارند تا آنرا ملكه كنند، و چون بكمال عقل رسند و از ثمرات آن تمتع يابند
و برهان برآنكه طريقه قويم و منهاج مستقيم آن بوده است كه ايشانرا بر آن داشتهاند
تعقل كنند و اگر مستعد كرامتى بزرگتر و سعادتى جسيمتر باشند بآن برسند انشاء
اللّه تعالى. و هو ولى التوفيق.
فصل دوم در آنكه صناعت تهذيب اخلاق شريفترين صناعات است
شرف هر صناعتى كه مقصور بود بر اصلاح هر موجودى از موجودات بحسب شرف
آن موجود تواند بود در ذات خويش، و اين قضيهايست در عقل عقلا ظاهر و مكشوف، چه
صناعت طب كه غرض از او اصلاح بدن انسان است شريفتر بود از صناعت دباغت كه غرض از
او استصلاح پوست حيوانات مرده باشد، و چون شريفترين موجودات اين عالم نوع انسان
است، چنانكه در علو نظرى مبرهن شده است، و ما در فصل چهارم از قسم اول بآن اشارتى
كردهايم وجود اين نوع متعلق بقدرت خالق و صنع او است تعالى و تقدس و تجويد وجود و
اكمال جوهرش مفوض برأى و رويت و تدبير و ارادت چنانكه بيان كرديم.
و چون كمال هرچيزى در صدور فعلى خاص او است از او بتمامترين وجهى و
نقصان او در قصور آن صدور از او، چنانكه در اسب و شمشير ياد كرديم كه اگر مصدر
خاصيت خويش نباشد بر وجه اتم، همچون خر نقل اثقال را شايد