كرده است كه در تاريخ فلسفه ما بسيار با ارزش ميباشد (آغاز ديباچه من
بر الاقطاب القطبية اهرى چاپ 1358 تهران).
رساله التدبير ابن زرعه چاپ 1311 بيروت (مجله الهيات مشهد 21: 118)
را گويا پيوندى است با اين بحث ارسطو همچنين آنچه كه عامرى در السعادة و الاسعاد
(ص 305) درباره تدبير آورده است.
اين نكته را هم بايد گفت كه آنچه دانشمندان ما گفتهاند از دورادور
به مطلب ارسطو مىنگرد و آنان اين گفتار ارزنده ارسطو درباره پنج نيروى شناخت را
درست در نيافتهاند.
2- ارسطو در كتاب 8 و 9 اخلاق نيقوماخوس از دوستى كه بنياد و پايه
نواميس اجتماعى است سخن داشته است. همين مطلب در اخلاق اودموس دفتر 7 و در خطابه
(2: 4) نيز هست. در باب نهم اخلاق نيقوماخيا ترجمه عربى نسخه قرويين هم آن ديده
ميشود و از آن به «محبت»
تعبير شده است (ص 14 مقاله آربرى) عامرى در السعادة و الاسعاد (ص
136- 146) نيز آن را آورده است. مقاله پنجم طهارة الاعراق مشكويه رازى مانند فصل 6
مقاله 3 اخلاق ناصرى نيز درباره همين است. اين را هم بگويم كه ارسطو از دوستى يا «فيليا» در اينجا پيوند اجتماعى يا
تضامنetiradiloS را ميخواهد نه دوستى ساده چنانكه ژرژ گورويچhctiwruG .G درed tnemelE euqidiruJ eigoloicoS )ص 35) گفته است.
3- ارسطوطاليس در نيقوماخيا بند13 a
0611 و
پس از آن (ص 293 چاپ بدوى و ص 410 ترجمه تريكو) و در سياست بندهاىa 9721
وa 1289 )3: 5 و 4: 2) و در خطابه يارتوريكابندهاى8 a
6631 -92 b 5631 )1: 8( از گونهگون دستگاههاى فرمانروايى يا سياست سخن داشته است. در
سياست افلاطون بندهاىD 963 وA 445 وE 357 )2: 1 و 8: 1 و 9: 4) و پولى تيكوس بندهاىA 103
وE 675
و تاريخ هرودوتوس (3: 80- 82، ص 218 ترجمه فارسى مازندرانى) نيز اين بحث ديده
ميشود. در فصول مدنى فارابى بندهاى 83 تا 88 و 91 و چند رساله ديگر فارابى مانند
آراء مدينه فاضله و سياست مدنيه و كتاب الملة و نيز در خطابه شفا (م ف 1 ص 62) و
خطابه ابن رشد (م اف 8 ص 68) و اساس الاقتباس طوسى در خطابه (فن 2 فصل 1 ص 548) و
السعادة و الاسعاد (ص 253- 256) و گفتار بيهقى با صاحب ابو جعفر بن محمد بخارى
درگذشته در اسفراين در 551 (تتمه بيهقى ش 91 چاپ دمشق و چاپ لاهور 207) هم اين بحث
هست. پس آنچه طوسى در اخلاق ناصرى (ص 284- 299) آورده با نگاه به اين منابع روشن
خواهد شد. ولى پيداستكه دانشمندان اسلامى درست به كنه اين مطلب نرسيده بودند چه
انديشهاى كه در محيط آنان چيرگى داشته مانابيش از اين روا نميداشته است.
4- ارسطو در تاريخ جانوران دفتر ششم بند5 -1 a
95 )ترجمه تريكو
2: 370- ترجمه انگليسى چاپ لوئب 2: 225) ميگويد: تخمها با خوابيدن مرغ روى آنها
باز ميشوند و جوجه از آنها بيرون ميآيد و گاهى مىشود كه خود به خود روى زمين باز
شوند چنانكه در