واجب
تعيينى،
مقابل واجب
تخييرى بوده و
به اين معنا
است كه امر
مولا فقط به
مورد معينى
تعلق گرفته و
عمل ديگرى در
مقام امتثال
نمى تواند
جانشين آن
گردد، مانند:
روزه ماه
رمضان و نمازهاى
روزانه كه
اراده مولا بر
همين نماز و
روزه تعلق
گرفته و عمل
ديگرى غرض
مولى را تأمين
نمى كند.[1]
فاضل
لنكرانى،
محمد، سيرى
كامل در اصول
فقه، ج 6، ص 311.
واجب
تقرّبى
واجب مشروط
به قصد تقرب
به خدا هنگام
امتثال
واجب
تقرّبى،
واجبى است كه
در آن قصد
قربت معتبر
بوده و به
خاطر اطاعت و
تقرب به سوى
خدا انجام مى
گيرد.
تفاوت واجب
تقربى با واجب
تعبدى، از
ديدگاه كسانى
كه اين دو را
از هم جدا مى
دانند، اين
است كه واجب
تعبدى به
منظور پرستش و
راز و نياز با
معبود انجام
مى گيرد، ولى
واجب تقربى
فقط به قصد
نزديك شدن به
معبود امتثال
مى شود،
مانند: پرداخت
خمس و زكات كه
به خاطر تقرب
به خدا است;
بنابراين، در
هر دو واجب
قصد قربت و
نزديكى به خدا
شرط است، ولى
در واجب تعبدى
علاوه بر آن،
قصد پرستش نيز
وجود دارد[1]
1. خمينى،
روح الله،
تهذيب
الاصول، ج 1، ص
(147-146).
خمينى، روح
الله، مناهج
الوصول الى
علم الاصول، ج
1، ص 259.
واجب
تكرارى
واجب
تكرارپذير در
طول عمر مكلّف
واجب
تكرارى، يعنى
واجبى كه به طور
دائم براى
مكلف تكرار مى
شود، مانند:
نمازهاى
روزانه و نماز
جمعه و روزه
ماه رمضان.
در مقابل
آن، واجبى است
كه زمينه
تكرار آن يا به
طور هميشگى
وجود ندارد و
يا حتمى نيست،
مانند: حج كه
فقط يك بار بر
انسان واجب مى
شود.
صدر، محمد
باقر، بحوث فى
علم الاصول، ج
2، ص 171.
واجب
تنجيزى
ر.ك: واجب
منجّز
واجب
توصلّى
واجب بى
نياز از قصد
قربت هنگام
امتثال
واجب
توصلى، مقابل
واجب تعبدى،
واجبى است كه غرض
مولا به وجود
يافتن آن در
خارج تعلق
گرفته و به
مجرد تحقق آن
در خارج، امر
مولا نيز ساقط
مى شود، و قصد
قربت در آن
شرط نيست، بلكه
مكلف به هر
انگيزه و قصدى
آن را امتثال
كند، از عهده
او ساقط مى
شود، مانند:
اداى دين كه به
هر نيتى صورت
پذيرد، هر چند
براى تظاهر،
كفايت نموده و
ذمّه را آزاد
مى كند و قصد
قربت در آن
شرط نيست[1]
محمدى،
ابوالحسن،
مبانى
استنباط حقوق
اسلامى يا
اصول فقه، ص 49.
ولايى،
عيسى، فرهنگ
تشريحى
اصطلاحات
اصول، ص 367.
عراقى،
ضياء الدين،
نهاية
الافكار، ج 1،
ص 183.
مشكينى،
على، تحرير
المعالم، ص 60.
مشكينى،
على،
اصطلاحات
الاصول، ص 276.
آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص 94.
مطهرى،
مرتضى،
آشنايى با
علوم اسلامى،
ج 3، ص 71.
شهابى،
محمود،
تقريرات
اصول، جزء 2، ص 74.
واجب
توليدى
واجب حاصل
شده به طور
قهرى بعد از
تحقق مقدمات
واجب
توليدى،
مقابل واجب
غير توليدى،
واجبى است كه
با فراهم
نمودن تمام
مقدمات آن، ذى
المقدمه خود
به خود و به
طور قهرى به
وجود مى آيد و به
اراده مستقيم
فاعل نياز
ندارد، مانند:
قطع اوداج
اربعه (چهار
رگ حيوان حلال
گوشت) با رعايت
شرايط، كه به
دنبال آن، ذى
المقدمه كه
تذكيه باشد،
خود به خود به
دست مى آيد، و
يا مانند
زوجيت كه با
خواندن عقد
پديد مى آيد.
جزايرى،
محمدجعفر،
منتهى
الدراية فى
توضيح الكفاية،
ج 2، ص 303.
آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص 145.