ناسخ، از
اركان نسخ
بوده و به
معناى دليل
معتبر شرعى
است كه پس از
دليل ديگرى مى
آيد و ناظر به
آن بوده و بر
عدم بقاى حكم
ثابت به دليل
اول در زمان
آينده دلالت
مى كند، مانند
اين آيه سوره
مجادله (أَ أَشْفَقْتُمْ
أَنْ
تُقَدِّمُوا
بَيْنَ يَدَيْ
نَجْواكُمْ
صَدَقات; «آيا
از اين كه پيش
از نجوا كردن
با رسول
خدا(صلى الله
عليه
وآله)صدقه
دهيد
ترسيديد؟»،1
كه ناسخِِ آيه
ديگر است كه
مى فرمايد: (يا
أَيُّهَا
الَّذِينَ
آمَنُوا إِذا
ناجَيْتُمُ
الرَّسُولَ
فَقَدِّمُوا
بَيْنَ
يَدَيْ
نَجْواكُمْ
صَدَقَةً); «هر
گاه مى خواهيد
كه با رسول
خدا(صلى الله
عليه وآله)سخن
سرى بگوييد،
بايد پيش از
آن صدقه بدهيد»[2]
علم الهدى،
على بن حسين،
الذريعة الى
اصول الشريعة،
ج 1، ص 414.
غزالى،
محمد بن محمد،
المستصفى من
علم الاصول
(به ضميمه فواتح
الرحموت بشرح
مسلم الثبوت)،
ج 1، ص 121.
صدر، محمد
باقر،
المعالم
الجديدة
للاصول، ج 2، ص 53.
فاضل تونى،
عبد الله بن
محمد،
الوافية فى
اصول الفقه، ص
134.
زحيلى،
وهبه، اصول
الفقه
الاسلامى، ج
2، ص 936.
زهيرالمالكى،
محمد
ابوالنور،
اصول الفقه، ج
3، ص 69.
محقق حلى،
جعفر بن حسن،
معارج
الاصول، ص 161.
سبزوارى،
عبدالاعلى،
تهذيب
الاصول، ج 1، ص 140.
ناسخ
غير لفظى
نسخ حكم
شرعى بدون
استفاده از
كلمه نسخ و
مشتقات آن
ناسخ غير
لفظى، مقابل
ناسخ لفظى
بوده و به معناى
دليل معتبر
شرعى است كه
پس از دليل
ديگرى مى آيد
و ناظر به آن
بوده و از
طريق آوردن
حكم نقيض و يا
ضد حكم اول،
بر عدم بقاى
حكم اول در
آينده دلالت
مى نمايد; يعنى
اين نسخ با
لفظ «نسخت» و
مشتقات آن
نيست، مانند
آيه كريمه: (الاْنَ
خَفَّفَ
اللّهُ
عَنْكُمْ)،1 كه
به واسطه اين
آيه، خداوند
تكليف به
جنگيدن يك
مسلمان در
برابر ده نفر
از كفار را
برداشت و
مسلمانان
مكلف شدند هر
يك در برابر
دو نفر از
كفار جنگ
نمايند; در اين
جا حكم ناسخ
(تخفيف)، نقيض
حكم منسوخ
(ثقل و تشديد)
است، و يا
مانند تحويل
قبله، كه حكم
قبله قرار
دادن كعبه، ضد
حكم قبله قرار
دادن بيت
المقدس مى
باشد.
فخر رازى،
محمد بن عمر،
المحصول فى
علم اصول الفقه،
ج 3، ص (378-377).
ناسخ
لفظى
نسخ حكم
شرعى با
استفاده از
كلمه نسخ يا
مشتقات آن
ناسخ لفظى،
مقابل ناسخ
غير لفظى بوده
و به معناى
دليل معتبر
شرعى است كه
بعد از دليل
ديگرى مى آيد
و ناظر به آن
بوده و به
وسيله كلمه
«نسخ» يا
مشتقات آن بر
عدم بقاى حكم
ثابت به دليل
اول در زمان
آينده دلالت
مى كند، مانند
آن كه گفته
شود:
«هذامنسوخ».
فخر رازى،
محمد بن عمر،
المحصول فى
علم اصول الفقه،
ج 3، ص 377.
نافله
ر.ك: مستحب
ناقل
اجماع
شخص نقل
كننده اجماع،
بعد از تحصيل
آن
ناقل
اجماع، به
شخصى گفته مى
شود كه خودش
اجماع را به
دست آورده و
آن را براى
ديگران نقل مى
كند; به بيان
ديگر، به فردى
كه اجماع محصل
را براى
ديگران نقل مى
كند ناقل
اجماع مى
گويند، مانند
اين كه «شيخ
طوسى» خود
تحصيل اجماع
كرده و سپس آن
را براى
ديگران نقل
نموده و
بگويد: «اجمع
الفقها»; «على
كذا»; چنين
اجماعى نسبت
به ناقل آن كه
شيخ طوسى است،
اجماع محصل و
نسبت به ديگران
اجماع منقول
مى باشد.
نقل اجماع
ممكن است به
صورت واحد و
يا متواتر باشد،
كه در صورت
اول، اجماع را
اجماع منقول به
خبر واحد و در
صورت دوم، آن
را اجماع
منقول به خبر
متواتر مى
گويند[2]
نكته سوم:
ناقل
اجماع، يا از
سبب و كاشف
اتفاق نظر
علما نقل مى
كند، كه در
اين صورت،
اخبار از امور
حسى است، يا
از مسبب و
منكشف قول
معصوم(عليه
السلام) نقل
مى كند، كه در
اين صورت
اخبار از امور
حدسى است، و يا
اين كه از حكم
واقعى و يا
وجود دليل
معتبر نقل مى
كند[3]
نكته چهارم:
در صورتى كه
ناقل اجماع،
انسان عادلى
باشد، به آن
اجماع «صحيح»،
و در صورتى كه
امامى ممدوح
باشد، به آن اجماع
«حسن»، و در
صورتى كه، ثقه
باشد، به آن
اجماع «موثق»،
و در صورتى كه
مجهول الحال
باشد، به آن
اجماع «ضعيف»
گويند.