responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 747

است; به اين بيان كه آن صورتى از شىء كه وارد ذهن مى شود، از ماده عارى است، اما صورت دارد و اين صورت در قوه واهمه و متخيله حفظ مى شود و وقتى كه وارد قوه عاقله مى شود از اين صورت نيز پاك شده و به صورت مُدرَك عقلى صرف در مى آيد كه در كمال بساطت است.

نكته:

الفاظ، به صورت اسم، فعل و يا حرف وجود دارد كه هر يك از اين معانى ويژگى هاى خاص خود را دارد.

نيز ر.ك: معانى اسما; معانى افعال; معانى حروف.

نائينى، محمد حسين، فوائد الاصول، ج 1، 2، ص 35.

فاضل لنكرانى، محمد، مباحث اصولى، ص 173.

شيرازى، محمد، الاصول، ج 1، ص (21-18).

آذرى قمى، احمد، تحقيق الاصول المفيدة فى اصول الفقه، ص 57 و 74.

معانى امر

ر.ك: معانى صيغه امر; معانى ماده امر.

معانى ايجادى

ر.ك: معناى ايجادى

معانى حرفى

ر.ك: معناى حرفى

معانى حروف

بحث از كيفيت وضع حروف

حروف مانند اسما براى معانى متفاوتى وضع شده است «مِن» براى ابتدائيت، «على» براى استعلا و... اما درباره چگونگى و انواع وضع آنها اختلاف است:

1. مشهور ميان علماى اصول و اديبان آن است كه در حروف «وضع عام و موضوع له خاص» است; يعنى واضع در مقام وضع، معناى كلى و عامى را تصور كرده و لفظ را براى افراد و مصاديق آن معنا وضع كرده است; براى مثال، در كلمه «من» واضع معناى كلى «الابتدا» را تصور نموده و سپس لفظ را براى مصاديق و افراد اين مفهوم وضع كرده است;

2. ديدگاه مرحوم «آخوند خراسانى» اين است كه وضع حروف، از نوع «وضع عام و موضوع له عام «است و بلكه بالاتر»، مستعمل فيه» آنها نيز عام است; يعنى واضع هنگام وضع لفظ «مِن» معناى كلى» الابتدا را در نظر گرفته و لفظ را براى همين مفهوم كلى وضع نموده و در مقام استعمال نيز در همين معنا استعمال كرده است; همان طور كه در وضع اسما، اين كار را انجام داده است; اما مقام استعمال حروف و اسما با هم تفاوت دارد; معناى حرفى در مقام عدم استقلال و تبعيت معنا استعمال مى شود، ولى اسما در مقام استقلال ذاتى معنا استعمال مى شود، و اين دو مقام بر حسب آن چه واضع مشخص كرده است، تبيين مى شود; به بيان ديگر، مرحوم «آخوند»، فارق ميان اسما و حروف را مربوط به نحوه لحاظ مى داند; به اين معنا كه در اسما لحاظ استقلالى و در حروف لحاظ آلى (حالت و صفت بودن براى غير) در نظر گرفته شده است;[1]

3. مرحوم «محقق نايينى» معتقد است معانى حرفى و اسمى تباين ذاتى دارند، و هر گونه ارتباطى را ميان معانى حرفى و اسمى منتفى مى داند، بلكه معانى اسمى را در زمره معانى اخطارى، و معانى حرفى را در زمره معانى ايجادى مى داند;[2]

4. مرحوم «محقق اصفهانى» معتقد است ميان معناى حروف و اسما تباين وجود دارد; به اين بيان كه وجودات و واقعيات چهار قسم است: وجود واجب الوجود جل جلاله; وجود جواهر; وجود اعراض و چهارمى هم يك واقعيت است كه از نظر حقيقت، به غير متقوم است و مفهومى نيست كه بتوان آن را به طور مستقل ملاحظه كرد. وى اسم آن را وجود رابط مى گذارد و آن، وجودى است كه واقعيت آن، عين ربط و ارتباط است و ربط و نسبت هم يك معناى نسبى و اضافى دارد كه به دو شىء و دو واقعيت متقوم است. وى معتقد است واضع، حروف را براى مصاديق ربط و نسبت هاى خارجى كه واقعيت آنها قابل انكار نيست وضع كرده است; براى مثال، كلمه «مِن» را براى ابتداهاى خارجى وضع نموده، مثل ابتداى خارجى بين سير و بصره در جمله «سرت من البصرة» كه يك رابطه اضافى بين سير و بصره است[3]

نكته اول:

برخى از اصولى ها معتقدند حروف براى هيچ معنايى وضع نشده و حكم علامت را دارد، همانند علايم اعراب در جمله هاى عربى; براى مثال، كلمه «مِن» در جمله «سرت من النجف» هيچ گونه معنايى ندارد و فقط علامت و نشانه خصوصيت موجود در مدخولش است.

نكته دوم:

برخى معتقدند حروف داراى اقسام متفاوتى است و در زير عنوان واحدى جمع نمى شود; به اين بيان كه:

1. برخى از حروف حاكى از نسب و حالات، و قائم به غير بوده و استقلال ندارند;

2. برخى از حروف، همانند ليت، لعل و... ايجادى و انشايى بوده و جنبه حكايت ندارند;

3. برخى از حروف، همانند حروف استيناف و عطف، علامت براى ربط كلام مى باشند،

4. برخى از حروف، معناى اسمى دارند، مانند كاف تشبيه كه به معناى مثل است[4]

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 747
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست