responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 588

علم تنزيلى

ر.ك: قطع تعبدى

علم جعلى

ر.ك: قطع تعبدى

عَلَم جنس

اسم براى يك ماهيت به لحاظ تعيّن آن در ذهن

عَلَم جنس، لفظى است كه براى طبيعت و ماهيت به لحاظ حضور و تعين يافتن آن در ذهن وضع شده است، مثل: لفظ «اسامه» كه براى ماهيت اسد به قيد معهود بودن آن در ذهن وضع شده است، و نيز مثل: «ثعاله» كه عَلَم است براى جنس ثعلب.

هرچند عَلَم جنس نيز مانند اسم جنس معرفه نيست، ولى با لفظ آن، مانند معرفه رفتار مى شود; به بيان ديگر، تعريف لفظى دارد، مانند مؤنث لفظى كه در معنا مؤنث نيست، اما در لفظ با آن معامله تأنيث مى شود.

نكته:

فرق ميان عَلَم شخص و عَلَم جنس آن است كه عَلَم شخص براى ماهيت به قيد تشخص خارجى وضع شده، اما عَلَم جنس براى ماهيت به قيد تشخص ذهنى وضع شده است.

نيز ر.ك: اسم جنس.

خمينى، روح الله، تهذيب الاصول، ج 1، ص (530-529).

جزايرى، محمدجعفر، منتهى الدراية فى توضيح الكفاية، ج 3، ص 689.

شيرازى، محمد، الاصول، ج 5، ص 61.

مكارم شيرازى، ناصر، انوار الاصول، ج 2، ص 195.

محمدى، على، شرح اصول فقه، ج 1، ص 393.

خمينى، مصطفى، تحريرات فى الاصول، ج 2، ص 579.

خويى، ابوالقاسم، محاضرات فى اصول الفقه، ج 5، ص 353.

فاضل لنكرانى، محمد، سيرى كامل در اصول فقه، ج 9، ص 25.

فاضل لنكرانى، محمد، كفاية الاصول، ج 3، ص 531.

سبحانى تبريزى، جعفر، الموجز فى اصول الفقه، ج 1، 2، ص 222.

علم حقيقى

ر.ك: قطع وجدانى

علم دستور استنباط

ر.ك: اصول فقه (حوزه اصلى)

علم شرعى

ر.ك: قطع تعبدى

علم صغير

ر.ك: علم اجمالى صغير

علم صفتى موضوعى

ر.ك: قطع موضوعى وصفى

علم طريقى

ر.ك: قطع طريقى

علم عادى

ر.ك: قطع عرفى

علم عرفى

ر.ك: قطع عرفى

علم عقلى

ر.ك: قطع وجدانى

علم موضوعى

ر.ك: قطع موضوعى

علم موضوعى صفتى

ر.ك: قطع موضوعى وصفى

علم وجدانى

ر.ك: قطع وجدانى

علو

بلندى مقام، از قيود مورد اختلاف براى تحقق امر

علوّ، به معناى بلندى مقام است. برخى از اصوليون در امر كردن از طريق ماده امر و در نهى نمودن از طريق ماده نهى، علو را شرط دانسته و معتقدند آمر هنگام دستور دادن بايد نسبت به مأمور، بزرگى و رفعت مقام داشته باشد، وگرنه امر محقق نمى شود.

علو و رفعت مقام، گاهى حقيقى است، مثل علو خداوند نسبت به بندگان، و گاهى اعتبارى و قرار دادى است، مثل علو رئيس اداره بر كاركنان ديگر.

برخى از اصولى ها اعتقاد دارند علو، امرى اعتبارى بوده و منشأ عقلايى دارد و به لحاظ زمان و مكان، اختلاف پيدا مى كند و معيار آن، نفوذ كلمه، سلطه و اعمال قدرت بر مأمور است;1 بنابراين، طلب و امر سلطان محبوس، چون رفعت مقام ندارد، امر محسوب نمى شود، اما اگر سلطان در قصر خود امر نمايد، امر او به دليل رفعت مقام وى، امر محسوب مى شود.

اصوليون درباره اعتبار علو و استعلا در امر، نظريات متفاوتى اراِيه داده اند:2

1. وجود علو در تحقق امر، كافى است;

2. وجود استعلا در تحقق امر، كافى است;

3. علو و استعلا هر دو در تحقق امر، تأثير دارد;

4. يكى از اين دو براى تحقق امر، كافى است;

[5]هيچ يك از اين دو در تحقق امر، دخالت ندارد

نيز ر.ك: استعلا.


[1]خمينى، روح الله، مناهج الوصول الى علم الاصول، ج 1، ص 239

2. سبحانى تبريزى، جعفر، الموجز فى اصول الفقه، ج 1، 2، ص (51-50).

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 588
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست