responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 561

حجيت ظواهر، ظهور وضعى است، به شرط آن كه متكلم قرينه اى خلاف آن اقامه نكند.

نكته:

مشهور اصوليون، ظهورى را كه مستند آن وضع باشد، در تعارض با ظهورى كه مستند آن اطلاق باشد، مقدم مى دانند.

نائينى، محمد حسين، اجود التقريرات، ج 1، ص 536.

صدر، محمد باقر، بحوث فى علم الاصول، ج 2، ص 146.

خمينى، مصطفى، تحريرات فى الاصول، ج 2، ص 385.

مكارم شيرازى، ناصر، انوار الاصول، ج 2، ص 42.

«ع»

عادت

شيوه مستمرّ نزد فرد يا گروه خاص

عادت، به معناى روش و شيوه عملى يا گفتارى مستمر در نزد فرد يا گروه خاص است; به بيان ديگر، عادت، به روشى گفته مى شود كه فرد يا گروهى بدان خو گرفته و آن را تكرار مى نمايد، البته تعريف هاى متعددى براى عادت و رابطه آن با عرف وجود دارد.

برخى عرف و عادت را يكى دانسته اند. بعضى نيز مانند «ابو محمد غزالى» ميان عرف و عادت تفاوت مفهومى گذاشته، ولى از نظر مصداق آنها را يكى دانسته اند. گروهى هم عادت را اعم مطلق از عرف دانسته اند، زيرا عادت، به فردى و جمعى تقسيم مى شود، ولى عرف، همان عادت جمعى است.

نيز ر.ك: عرف; عناصر عادت.

طباطبايى حكيم، محمد تقى، الاصول العامة للفقه المقارن، ص 419.

مهريزى، مهدى، كتابشناسى اصول فقه شيعه، ص 33.

فيض، عليرضا، مبادى فقه و اصول، ص 204.

زحيلى، وهبه، اصول الفقه الاسلامى، ج 2، ص (829-828).

جعفرى لنگرودى، محمد جعفر، دانشنامه حقوقى، ج 2، ص (58-57).

محمدى، ابوالحسن، مبانى استنباط حقوق اسلامى يا اصول فقه، ص (255-254).

جناتى، محمد ابراهيم، منابع اجتهاد (از ديدگاه مذاهب اسلامى)، ص (394-392).

عادت جمعى

شيوه مستمرّ ميان همه يا بيشتر مردم، يا قوم و گروه خاص

عادت جمعى، مقابل عادت فردى، و به معناى روش و سيره مستمر عملى يا گفتارى همه يا بيشتر مردم، قوم يا گروه خاصى است.

نيز ر.ك: عرف.

بحرالعلوم، محمد، الاجتهاد اصوله و احكامه، ص 83.

زحيلى، وهبه، اصول الفقه الاسلامى، ج 2، ص 828.

محمدى، ابوالحسن، مبانى استنباط حقوق اسلامى يا اصول فقه، ص 254.

ولايى، عيسى، فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول، ص 244.

عادت فردى

تكرار مستمرّ قول يا عمل توسط يك فرد

عادت فردى، مقابل عادت جمعى، و به معناى تكرار مستمر قول يا عمل، توسط يك فرد است، به گونه اى كه جزء طبيعت ثانوى و خوى وى محسوب مى شود.

بحرالعلوم، محمد، الاجتهاد اصوله و احكامه، ص 83.

ولايى، عيسى، فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول، ص 244.

محمدى، ابوالحسن، مبانى استنباط حقوق اسلامى يا اصول فقه، ص 254.

عاصى

ترك امتثال تكليف واقعىِ احراز شده

عاصى، مقابل مطيع بوده و به مكلفى گفته مى شود كه از راه قطع و يا حجت معتبر، تكليف را احراز كرده تكليف بر او منجز شده ولى در مقام امتثال، اقدام به مخالفت با آن نموده است و عنوان متجرى نيز بر وى صادق نباشد براى مثال، مكلف در مى يابد كه خمر، حرام است ولى در مقام امتثال، مخالفت نموده و مرتكب شرب آن مى گردد و در واقع نيز خمر خورده و اشتباه نكرده است به چنين كسى «عاصى» اطلاق شده و در نظر عقل مستحق عقاب است.

ايروانى، باقر، الحلقة الثالثة فى اسلوبها الثانى، ج 1، ص 133.

بروجردى، حسين، نهاية الاصول، ص 417.

فاضل لنكرانى، محمد، كفاية الاصول، ج 4، ص (53-52).

خمينى، روح الله، انوار الهداية فى التعليقة على الكفاية، ج 1، ص 46.

آخوند خراسانى، محمد كاظم بن حسين، كفاية الاصول، ص 301.

حكيم، محمد سعيد، المحكم فى اصول الفقه، ج 3، ص 50.

عالم اخبارى

ر.ك: اخباريون

عالم اصولى

ر.ك: اصوليون

عالم جعل

ر.ك: مرحله انشا

عالم ملاك

ر.ك: مرحله اقتضا

عام

لفظ شامل تمام مصاديق مدخول آن

عام، در لغت، به معناى فراگير بودن و شامل شدن، و عموم، به

نام کتاب : فرهنگ نامه اصول فقه نویسنده : مرکز اطلاعات و منابع اسلامی    جلد : 1  صفحه : 561
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست