نام کتاب : قواعد فقهيه نویسنده : بجنوردى، سيد محمد جلد : 1 صفحه : 34
وضع يعنى ضمان) مثلا كسى گوسفند ديگرى را در بيابان پيدا مىكند و آن
را براى محافظت به اصطبل خود منتقل مىكند و اتفاقا سقف فرو مىريزد؛ در اينجا يد
او مأذونه نبوده است. پس بايد گفت كه و على اليد جارى مىشود.
اما قاعدۀ احسان مىگويد، محسن نبايد مؤاخذه شود؛ اجراى
قاعدۀ و على اليد اسائه است به محسن و«هَلْ جَزٰاءُ الْإِحْسٰانِ
إِلَّا الْإِحْسٰانُ»[1]پس«مٰا عَلَى الْمُحْسِنِينَ»حكم مىكند كه محسن ضامن نيست و لو
اينكه يد او غير مأذونه باشد، در واقع اين مورد قاعدۀ احسان قاعدۀ و
على اليد را تخصيص مىزند.
اكنون مسألۀ مهم اين است كه آيا اعتقاد احسان به تنهايى كفايت
مىكند؟ يا احسان واقعى مورد نياز است يا اينكه هر دو مجتمعا لازم مىباشند؟
اينكه بگوييم صرف اعتقاد احسان كافى است وجدان اين مطلب را تكذيب مىكند؛
چون ما هميشه در باب مفاهيم بر مبناى حقايق حكم مىكنيم و هيچگاه اعتقادات اشخاص
در حقايق اشياء دخالت نمىكند هر شيئى تابع واقعيت خود است و مفاهيمى كه از شرع
وارد مىشوند، عبارت از همان معنايىاند كه حقيقى است مگر آنكه قرينهاى بيايد و
آن را صرف كند. در اينجا ما هستيم و آيۀ شريفۀ:
«مٰا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ»محسن كيست؟ آيا كسى است كه «او رد الاحسان»
يا
«اعتقد الاحسان»؟
و اينكه آيا احسان تابع واقعيت خود است؟
ما مىگوييم كه اعتقاد به احسان هم لازم نيست، و لو اينكه هيچ نظر به
خدمت كردن هم نداشته باشد و از باب صدقه يا بىتوجهى اين كار را انجام داده باشد؛
[1] الرحمن
[55] :60 «آيا پاداش نكويى و احسان جز آنكه نكويى و احسان است».
نام کتاب : قواعد فقهيه نویسنده : بجنوردى، سيد محمد جلد : 1 صفحه : 34