(صغراى اصل كه صغراى دليل خلف قرار داده شده): همه انسانها حيوانند.
(نقيض نتيجه اصل كه كبراى دليل خلف قرار داده شده): هيچ حيوانى ناطق نيست.
(نتيجه حاصله از اين دو مقدمه كه در شكل اول تنظيم شده):
هيچ انسانى ناطق نيست.
اين قضيه را معكوس نموده و ميگوئيم: هيچ ناطقى انسان نيست.
اين قضيه مشتمل بر نقيض كبراى اصل است زيرا كبراى اصل اين قضيه است: همه ناطقها انسانند و نقيضش اين است: بعضى از ناطقها انسان نيستند.
(733) در دو ضرب ديگر كه نتيجه آنها سالبه است نقيض نتيجه را بايستى صغرى قرار داده و صغراى اصل را بجاى كبرى نقل كنيم.
زيرا نقيض نتيجه موجبه است و صلاحيت دارد كه صغراى شكل اول گردد. و صغراى اصل كليه است و صلاحيت كبرى شدن را دارد.
مثال
نتيجه ضرب سوم در فهرست گذشته اين است: هيچ اسبى ناطق نيست.
نقيضش اين است: بعضى از اسبها ناطق هستند.
ترتيب قياس چنين است:
بعضى از اسبها ناطق هستند. همه ناطقها انسانند. نتيجه ميدهد:
بعضى از اسبها انسان هستند.