نقيض مثال دوم را كه ذكر شد بصورت قياس خلف درمىآوريم تا نتيجه محال آن ظاهر گردد:
(نقيض عكس) هيچيك از كسانيكه انگشتانشان در حركت است ماداميكه انگشتانشان حركت ميكند نويسنده نيستند.
(خود اصل): هر نويسندهاى تا نويسنده است انگشتانش در حركت است.
نتيجه اين دو قضيه حاصل ميشود كه: هيچيك از كسانيكه انگشتانشان در حركت است تا وقتى انگشتانشان حركت ميكند انگشتانشان در حركت نيست.
مثال ديگر كه در متن كتاب ذكر شده: بعضى از (ب) ها در وقتيكه ب باشد جيم است.
اگر اين قضيه كه حينيه است صادق نباشد نقيض آن صادق خواهد بود و صورت قياس چنين است:
هيچيك از بها ماداميكه ب هستند هيچگاه جيم نيستند.
بعضى از جيمها ب هستند.
نتيجه ميدهد: بعضى از بها ماداميكه ب هستند ب نيستند و اين خلف است.
عكس موجبههاى مشروطه خاصه و عرفيه خاصه
(493) عكس مشروطه خاصه و عرفيّه خاصه حينيه لا دائمه است.
و حينيه لا دائمه همان حينيه مطلقه است كه مقيد به لا دوام گرديده باشد.