نام کتاب : منطق نوين مشتمل بر اللمعات المشرقيه فى الفنون المنطقيه نویسنده : الملا صدرا جلد : 1 صفحه : 169
بتوسط آن بر موضوع عارض گردد. مثل سفيدى و طعم كه قابل انقسام هستند
ليكن بواسطه كمّيّتى كه با رنگ و طعم در يك ماده موجود شدهاند يا ثقل كه بواسطه جسميت
عارض بر انسان است.
(52)واسطه در
اتصاف: در جائيستكه محمول صفت حقيقى موضوع نباشد و بطور مسامحه بآن نسبت داده شود
مثل كسيكه بر كشتى سوار است ميگويند در حركت است در صورتيكه حركت صفت حقيقى كشتى
ميباشد و كسيكه در كشتى نشسته ساكن است و بتوسط كشتى حركت بشخص نسبت داده ميشود.
قسم اخير در علوم مورد حاجت نيست و باين جهت مصنف كتاب ما از آن نامى
نبرده است.
(53)عرضيكه واسطه
در ثبوت ندارد-: محموليكه معلول موضوع خود باشد و واسطه در ثبوت نداشته باشد لازم
اول ناميده ميشود و توضيح و تعريف آن گذشت. و چون واسطه در ثبوت ندارد هيچيك از
وسايط ديگر را هم نخواهد داشت زيرا وجود وسايط ديگر بدون واسطه در ثبوت ممكن نيست،
مثل امكان كه لازم اول ماهيت و زوجيت كه لازم اول عدد «دو» ميباشد و هيچيك از وسايط را ندارند.
(54)محموليكه واسطه
در عروض ندارد. مثل قبول انقسام كه بلاواسطه عارض بر مقدار است و تعجب كه بدون
واسطه بر انسان عارض ميشود و مصنف كتاب ما آن را نيز اوّلى ناميده است.