نام کتاب : منطق نوين مشتمل بر اللمعات المشرقيه فى الفنون المنطقيه نویسنده : الملا صدرا جلد : 1 صفحه : 108
و الحق اين ادعا بشهادت كتب تاريخ فلسفه و تاريخ علوم در نهايت صحت
است زيرا قسمتهائى از منطق كه از پيشينيان بجاى مانده بود بسيار ناچيز و غيرمنظم
بوده است مثلا بارمنيدس اليائى براى اثبات وحدت وجود اصل عدم تناقض و اصل هوهويرا
بصورت قياس جدلى درآورده ليكن قواعدى براى استدلال ذكر ننموده باينجهت ميتوان گفت
او پايهگذار فلسفه اولى است نه منطق.
سقراط اول كسى است كه بمعانى و ماهيات توجّه يافته و كمال علم را در
معرفت ماهيات دانسته است. او مىگفت ماهيت نفس و خير و شر و ساير ماهياترا بايد
شناخت تا بيكديگر مشتبه نشوند براى تحصيل حدّ جامع و مانع هرچيزى كوشش فراوان
داشت. اشياء را در اجناس و انواع منظم ميساخت و براى تحصيل حدود به استقراء توسل
ميجست و از طريق استقراء حاصل مينمود.
بحدود و موارد استعمالات الفاظ عنايت بسيارى داشت و براى رفع مغالطه
سوفسطائيان كه از معانى مبهم و الفاظ مشتركه سوءاستفاده ميكردند بتوضيح لغات و
بيان قواعد ادبى ميپرداخت و اشتراك و مجانستهاى لفظى را بيان مينمود تا مغالطات
لفظى را روشن نمايد.
افلاطون نيز براى حل شبهات سوفسطائيان و رد ادلّه مغالطان بتوضيح
مجانستهاى لفظى و اعتبارات مختلفيكه براى هرچيزى هست پرداخته. مثلا موارد استعمال
وجود و لا وجود. مساوات و لا مساواترا بيان نموده و لا وجود مطلق را از لا وجود
مضاف تفاوت گذاشته و احكام هريكى را بيان نموده، معانى نسبى را از امور حقيقى مجزا
ساخته است.
نام کتاب : منطق نوين مشتمل بر اللمعات المشرقيه فى الفنون المنطقيه نویسنده : الملا صدرا جلد : 1 صفحه : 108