از آن به ملك. و اگر ارتقا نباشد منع مستحق از كمال لايق وجود الهى
نيست.
و جوابش: در نزد اشراقيّين آن است كه براى هر نوعى از انواع حيوانيّه
بلكه نباتيّه هم ملكى هادى و عقلى ملهم هست متّصل به او كه او را به خصائص افعالش
هدايت مىكند. و آن ملك ربّ طلسم و مقوّم ماهيّت و صاحب عنايت به افراد نوع اوست.
و اختلاف انواع در خسّت و شرف به جهت اختلاف مبادى آنهاست در شدّت نوريّت و ضعف آن
و قرب به نور الأنوار و بعد از آن. و در نزد مشّائين آن است كه غرايب ادراكات بعضى
حيوانات و تحريكات آنها به معاونت قواى فلكيّه و الهامات سماويّه است، و مىتواند
كه از قواى جرميّه به مناسبات مزاجيّه حركات ادراكيّه صادر گردد، مانند حال ابل و
تلذّذش از سمعيّات. و بر تقدير آنكه براى آنها نفوس غير منطبعه متوجّه به جانب
كمالات باشد نبايد كه كمال آنها البته عقلانى باشد، چنانكه براى بسيارى از مردم در
نشئه آخرت درجه عقليّه نيست و براى ايشان لذّات و كمالات خياليّه و ابتهاجات ظنّيه
هست كه غايت كمال در حقّ ايشان همين است، زيرا كه براى ايشان شوقى به عقليّات و
نصيبى از ملكوت اعلى نيست. و محال منع مستحق است از آنچه در حق او لايق باشد. و بر
تقديرى كه استعداد به جانب كمال عقلى براى آنها باشد نبايد كه مستدعى گذار بر درجه
انسانيّت باشد، زيرا كه طرق الى اللّه [493] منحصر در يك راه نيست.[1]
فصل هيجدهم در ذكر متشبثات قائلين به تناسخ و جواب از آنها
و يكى از آن شبهات: آن است كه مىگويد سبب احتياج نفوس به ابدان آن
است كه در اصل فطرت ناقص و بالقوّهاند و معلوم است كه نفوس عصات و اشقيا به واسطه
كفران به نعم بارى تعالى اخسّ و انقص از آنچه در اوايل فطرت بر آن بودهاند
گرديدهاند، پس احتياج ايشان به موادّ بدنيّه شديدتر و قوىتر خواهد بود.
[جواب:] و فاضل علّامه
در اسفار و در مبدأ و معاد از اين جواب داده است كه نفوس در اوّل تكوّن در جميع
ملكات و كمالات، خواه حسّى و خواه خيالى و خواه عقلى، بالقوّه
[1] - صدر الدين شيرازى، الأسفار، ج 9، ص 2- 25، (با اندك
تفاوت).