نام کتاب : شرح بر زاد المسافر نویسنده : آشتیانی، جلال الدين جلد : 1 صفحه : 252
القدسية، فلا بدّ- من هذا التحول الذاتي و الاشتداد الجوهري- أن يصل
إلى حد من حدود الوجود، [و] ينفصل عن هذا البدن الدنيوي الطبيعي، و يستغني عنه
مكتفيا بذاته دون حاجة إلى ما تحلّه بتمامه أو ببعض قواه، فيتبدّل بوجوده الدنيوي
المادي إلى وجوده الأخروي؛ إذ نسبة الدنيا إلى الآخرة نسبة النقص إلى الكمال و
نسبة الطفل إلى البالغ».
چون تنزل وجود از مقام اطلاق و تجلى آن در مراتب كون و هستى، امرى
ذاتى است و وجود، بالذات در مرائى آفاق و انفس متجلى است و حقيقت صرف وجود، بدون
تجافى از مقام عالى خود، بالذات مبدأ سريان وجود در عوالم و اصل وجود سارى در
حقايق بالذات و به حسب جوهر حقيقت از مرتبه عالى به مقام نازل مىرسد، لذا در مقام
قوس صعود، متحرك به طرف آخرت بايد بالذات و به حسب جوهر، حركت نمايد تا به حسب ذات
از مقام نقص به مقام كمال برسد.
نفس آدمى به حكم حركت جوهرى روى اصل تكامل ذاتى، از مقام قوه و
هيولانيّت، به مقام فعليت و آخرت متوجه است و در ابتداى وجود، حقيقت آن عين صور و
مواد و استعدادات است و تكامل، عبارت است از رها نمودن نقص و واجد شدن كمال لايق
ذات، لذا حلول در ماده، شأن مراحل اولاى اوست. و نفس، به اعتبار تعلق به بدن
دنيوى، داراى مواضع احساس متعدد و داراى قواى ادراكى منفصل از يكديگر مىباشد، ولى
به اعتبار تعلق و اتصال به بدن اخروى، موضع حس و خيال و موضع سمع و بصر او، در مواضع
متباين تحقق ندارد و رجوع از دنيا به آخرت، همان تبدل وجود دنيوى به اخروى است و
از خواص بدن اخروى حيات و ادراك است نه موت و جهل و از خواص دنيا موت و جهل است.
ناچار اين دو بدن كه به هم اتصال دارند يكى ناقص و ديگرى كامل همان
است نه امرى متباين با آن و از اين راه، بدن محشور، عين بدن موجود در دار غرور است
و فرق از ناحيه نقص و كمال است نه چيز ديگر. نفس، در آخرت مستكفى بالذات و در دنيا
از ناحيه قواى بدنى به كمال مىرسد و بعد از وقوف حركت و نيل به مقصد، مستكفى
بالذات مىشود.
نام کتاب : شرح بر زاد المسافر نویسنده : آشتیانی، جلال الدين جلد : 1 صفحه : 252