باب تفعلل، تفعلل يتفعلل
تفعللا چون تدحرج يتدحرج تدحرجا و در ماضى اين باب يك حرف زايد است.
باب افعنلال، افعنلل
يفعنلل افعنلالا چون احرنجم يحرنجم احرنجاما.
باب افعللال، افعللّ
يفعللّ افعللالا چون اقشعرّ يقشعرّ اقشعرارا و در ماضى هر يك از اين دو باب دو حرف
زايد است.
فصل: [اقسام اسم]
بدانكه اسم بر دو قسم است:
مصدر و غير مصدر، مصدر آن است كه در آخر معنى فارسى وى تا و نون يا دال و نون باشد
مثل القتل (به معنى كشتن) و الضّرب (به معنى زدن) و فعل ماضى و مضارع و امر و نهى
و اسم فاعل و اسم مفعول و اسم آلت و اسم زمان و مكان همه از مصدر مشتقّاند.
فصل: [باب فعل يفعل]
باب فعل يفعل النّصر (يارى
كردن) ماضى وى، چهارده مثال بود شش مغايب و مغايبه را بود و شش مخاطب و مخاطبه را
و دو حكايت نفس متكلّم را. آن شش كه مغايب را بود سه مذكّر را بود و سه مؤنّث را،
آن سه كه مذكّر را بود چون: نصر نصرا نصروا و آن سه كه مؤنّث را بود چون: نصرت
نصرتا نصرن و آن شش كه مخاطب را بود سه
[1] فعل مجرّد (ثلاثى، رباعى) از مصدر، و مصدر مزيد فيه، از فعل،
مشتق و گرفته مىشود.
جامع المقدمات (جامعه
نام کتاب : جامع المقدمات( جامعه مدرسين) نویسنده : جمعى از علما جلد : 1 صفحه : 105