نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 570
و اينكه: قرار[1] خدائى، بر اين است كه كس، چنانكه وجه غير را مىبيند، احاطت به
«خود» ندارد و نمىبيند: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ
النَّاسَ عَلَيْها»[2]
است و رمز به اين است كه نبايد «خود» ديد، بلكه بايد «خدا» ديد: «لا أحدا غير من
اللّه- عزّ و جلّ-» و معرفت نفس، طريق به معرفت خداست، نه معرفت جسد. و امّا خون
استحاضه، اين حكم را ندارد كه رخصت است با آن، دخول در نماز، چون آن، فضول اين
است، و فضول شىء، حكم آن شىء را ندارد، و عبادت هم [در اين حال،] بسيار مطلوبيّت
دارد. بيت
اين قبول ذكر تو، از رحمت است
چون، نماز مستحاضه رخصت است
وجه آخر: سرّ ديگر در اين كه «ادرار»، «دماء ثلاثه» و «منى» و «مباشرت»[3] و «موت» و نحو اينها، حدث اكبرند و
موجب غسلاند، اين است كه انسان، هيكل توحيد است و صورت جامعيّت كلّ: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً»[4]- الآية- «انّ اللّه خلق آدم على صورته»[5]، و فى القدسى: «يا بن آدم! خلقت الاشياء لاجلك و خلقتك لاجلى».
بيت
همه، آيينه رُخ آدم
آدم، آيينه بهر طلعت اوست
پس، آدم حقيقتى است جامع
كلّ، مثل ندارد، چه ثانى ندارد، «متن» است و همه ممكنات «شرح»، او «لفّ» است و همه
«نشر» او.
بيت
از بينه «الف»، على را بطلب
و زهى و دو لام، جو محمّد را نام
يعنى: از بينه حروف اعظم
كه «ا» «ل» «ل» «ه»، باشد. و يكى از وجوه آيه:
«لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ»[6]، آن است كه: نيست مثل- مثل به فتح ثاء مثلّثه- او شىء، چه جاى