نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 375
سوى حيوانيّت، و از
حيوانيّت به سوى انسانيّت، و از انسانيّت ناسوتى به سوى ملكوتى، و از آن، به سوى
جبروتى و ملكى، و چون تنزّلات در سلسله نزوليّه، و از اين قبيل است ارتدادات و
ارتجاعات قهقرى در جوهر شىء، چون شيطان شدن ابليس- بنابر آنكه در اصل ملك بوده
باشد، اگر چه اصلح آن است كه: «كانَ مِنَ الْجِنِّ
فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ».[1]
و اوّل، حركت جوهريّه
استكماليّه است و ثانى، حركت جوهريّه به تنقصيّه، «جماد» دور مىزند، «نبات»
مىشود، «نبات» نيز «جماد» مىشود، و جماد، «حيوان» مىشود، صامت و ناطق و حيوان،
باز «جماد» مىشود: «مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها
نُعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى».[2] و پيش گفتيم: ترقّيات و تنزّلات دورى
است، و اينها جايز است، بلكه واقع است.
و امّا انفصالى، انتقال نفس است، از محلّ مباين به محلّ مباين ديگر و اين تناسخى
است كه محاليّتاش بيايد؛ «نسخ» است، اگر انتقال به بدن «انسانى» باشد، و «مسخ»
است اگر به بدن «حيوان» باشد، و «فسخ» است، اگر به «نبات» باشد، و «رسخ» است، اگر
به «جماد» باشد. و هر يك از اتّصالى و انفصالى تناسخ، صعودى دارد و نزولى، و نيز،
تناسخ «ملكى» داريم و به عبارت ديگر ناسوتى و تناسخ «ملكوتى» كه محشور شدن نفس
است، بر صور ملكات حمديّه، يا رذيله در معاد- چنانكه بيان كنيم، ان شاء اللّه-
و از اقسام تناسخ،
«مجازى» است، [كه عبارت است از:] تمثّل روح انسانى، به صور حيوانيّه و نباتيّه و
غير اينها، در نزد ادراك اينها، بنابر قاعده اتّحاد مدرك با مدرك بالذّات، زيرا كه
قلب- به حسب باطن- مانند «جنّ» است، به حسب ظاهرش كه متكلّمين گويند كه: «الجنّ
يتشكّل بالاشكال المختلفة»، كما قيل:
صار قلبى قابلا كلّ صورة
فمرعى لغزلان و ديرا لرهبان
و از تمثّل است، تثوير
روح الامين به صورت دحيه، از براى حقيقت محمديّه كه
[1] - كهف/ 48.
[2] - طه/ 57: «وَ فِيها نُعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى» صحيح است.
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 375