نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 323
جزو كل شد، چون فرو شد جان به جسم
كس نسازد، زين عجايبتر، طلسم
«خاك» و «جان» پاك، با هم يار شد
آدمى، اعجوبه اسرار شد
و هرآينه، شگفت عجيب و
حيرت غريب دست دهد و از تدبّر در اين هيكل، زياد از ديدن كرامات عبرت گيرد و آفرين
به جان آفرين گويد. پس، اين اعجوبهها، اگر از عناصر بسيطه است، آن عناصر بسيطه كه
اخوات اينهايند، روبرو كنند و ببينند «كالاموات» اند. و اگر از خاصيّت اجتماع و
مزاج است، كيفيّت ممتزج، بعد از امتزاج بايد از جنس كيفيّات قبل از امتزاج باشد،
اعنى: جسمانى، نه اين صفات عقلانى، بلكه «ربّانى». و اگر از قواى نباتيّه و
حيوانيّه است، نظر كن به عالمشان، بلكه داشتى قريب به عالمشان را و اذكاى آنها
را، ادناى انسان گويا «ربّ الجنس» است، چنانكه انسان كامل، گويا «ربّ النّوع» است.
و اگر فرضا، كسى متدبّرى
مراقب اين نطفه باشد كه اوّلش چون آب بينى است، و يقظانش باشد كه چه مىشود در رحم
مادر؟ و چون برون آيد، در رحم چهار مادر؟ چگونه استكمالات مىكند و ترقّيات
مىيابد؟ تا ناهض مىشود، تا در مظهريّت «قدرت» ملكى مىشود، مالك ممالك و محرّك
همه اهالى آنها كه گويا روحى است و كلّ، چون جسد او، يا در مظهريّت «علم» حكيمى
شود، عالم به حقايق، و عارفى شود خودشناس و خداشناس و فرداشناس؟
و بالجمله، معلّم ملك، در
انجام، مانند آغاز يا ذو الرّئاستين شود، چون نبىّ، سيّما الختمى صلّى اللّه عليه
و آله. پس اعجوبه بيند بسيار عجيبتر، از اينكه رطوبت بيضائى، بيضاى سماء زرقاء
شود. آيا اين مراقب چه مىگويد؟ و مبدأ اين اعاجيب را چه مىداند؟ جسم و جانى
مىداند؟ «ما هكذا الظّنّ به».[1]
بيت
نه فلك راست مسلم، نه ملك را حاصل
آنچه در سرّ سويداىِ بنى آدم، ازوست
«اين التّراب و ربّ
الارباب؟» و اگر عقلانى مىداند: «فحبّذا ربّا و حبّ دينا».[2] پس،
[1] - بر گرفته از فرازىاز دعاى كميل.
[2] - از رجز عبد اللهبن رواحه انصارى، از اصحاب پيامبر.
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 323