نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 116
«جوهر» نيست و «عرض» نيست
و «مركّب» نيست و «مرئى» نيست و مانند اينها، تجليل و تقديس حضرت ذات اقدس مىكنى.
و بدان كه: صفات سلبيّه،
اعمّ است از آنكه در لفظش يا مفهومش، ادات سلبى باشد- چون: «لا» و «ليس» در عرب و
«نا» و «نى»، در پارسى، يا نباشد چون «قدوسيّت» و «مجرديّت» و نحو اينها. و واجب
است كه بدانى كه: «سلب»، همه جا، به نقايص بر مىخورد، مثل آنكه گوئى: «نيست
جوهر»، مفهومش بالذّات است، مقابل عرض، يا «موجود لا فى الموضوع» و نحو اينها،
امّا قائم بالذّات. پس، از اسماء حق تعالى است، «يا قائم»، «يا قيّوم».
بيت
زيرنشين علمت، كاينات
ما به تو قائم، چو تو قائم به ذات
پس، چگونه سلب مىشود از
قيّوم تعالى؟ و امّا موجود لا فى الموضوع، پس موجود حقيقى اوست و در دعا مأثور
است: «اناجيك يا موجود فى كل مكان، لعلّك تسمع ندائى، فقد عظم جرمى، يا مولاى و
قلّ حيائى»[1]. و امّا لا فى الموضوع، پس يكى از
سلوب ذات اقدس است، چنانكه گوئى: «نيست در محل» و «نه در مكان» و «نه در جهت» و
نحو آن. پس سلب، برمىخورد به نقص و حدّى كه در «جوهر» است، چنان كه در تعريف آن
حكما گويند: «جوهر، ماهيّتى است كه در خارج لا فى الموضوع است».
سلب [همچنين] به ماهيّت
بر مىخورد، حتّى آنكه گوئى: «ليس بعرض» و «عرض موجود فى الموضوع» است، سلب به نقص
آن وجود بر مىخورد كه بستگى به غير دارد و وجود «لنفسه» ندارد، چه جاى بنفسه؟ و
حق تعالى، وجود «فى نفسه» و «لنفسه» و «بنفسه» دارد، و همچنين است، ميزان سلوب
ديگر.
پس، چون همه سلب «نقص»
است، پس اگر مكلّف معتقد باشد به اينكه: خداى تعالى نيست ناقص، يا نيست محتاج،
كفايت كند. گو نداند كه سلبيّه هفت است.
چه، صفات سلبيّه به يكى
راجع شود كه گفتيم، اگر چه معرفت اجمالى كجا و
[1] - دعاى حزين. ايندعا در «كشكول» شيخ بهائى آمده است.
نام کتاب : أسرار الحكم نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 116