ميدهى حكومت را بآنكه ميخواهى و ميگيرى حكومت را از آنكه ميخواهى.تَنْزِعُالنَّاسَ كَأَنَّهُمْ
أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍقمر: 20. آن با مردم را از مقرّشان ميكند گوئى تنه يا ريشههاى كنده
شده خرما هستند.
وَنَزَعَيَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَاعراف: 108. دستش را بيرون آورد
آنگاه دستش براى ناظران روشن و سفيد بود.
وَالنَّازِعاتِغَرْقاً. وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاًنازعات: 1 و 2. معنى آيات در «دبر» گذشت.
كَلَّا إِنَّها لَظى.نَزَّاعَةًلِلشَّوىمعارج: 15 و 16. رجوع شود به «شوى».
مخاصمه و مجادله را از آن نزاع و تنازع گويند كه طرفين يكديگر را جذب
و قلع ميكنند.فَتَنازَعُواأَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوىطه: 62. در كار خويش منازعه كرده و
نجوى را پنهان داشتندوَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لاتَنازَعُوافَتَفْشَلُواانفال: 46.
در قرآن مجيد پيوسته در مجادله لفظى بكار رفته گويا آن در قتال بكار
نميرود.
نزغ:راغب ميگويد: آن دخول در امرى است براى افساد. در مصباح آنرا افساد
گفته است بوسوسه شيطان از آن نَزْغه گويند كه آن افساد بخصوصى است. در نهج البلاغه
نامه 44. بزياد بن ابيه مينويسد:
«وَنَزْغَةٌمِنْنَزَغَاتِالشَّيْطَانِ».
يعنى قول ابى سفيان در باره تو وسوسهاى بود از وسوسههاى شيطان.
وَ قُلْ لِعِبادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ
الشَّيْطانَيَنْزَغُبَيْنَهُمْ إِنَّ
الشَّيْطانَ كانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِيناًاسراء: 53. ببندگان من بگو آنرا
گويند كه حق است شيطان ميان آنها افساد ميكند، شيطان بانسان دشمن آشكارى است.
وَ إِمَّايَنْزَغَنَّكَمِنَ الشَّيْطانِنَزْغٌفَاسْتَعِذْ بِاللَّهِاعراف: 200. و اگر از شيطان وسوسهاى بر تو وارد شود بخدا پناه بر.