در بدن جذب نميشود گويا صدى نود و پنج يا بيشتر آن جذب شده و بقيّه
دفع ميشود بر خلاف اغذيه ديگر.
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَاگر مراد از «آية» بقرينه
آيات قبل و بعد آيت و علامت معاد باشد، شهادت اين امر بر معاد آنست: همانطور كه ما
بصحراها و گلها و باغها مينگريم و در آنها مطلقا عسل نمىبينيم ولى بوسيله زنبور
عسل ميدانيم كه خروارها عسل در آنها موجود بوده است همچنين ما بقبرستانها نگاه
كرده و در آنها جز خاك نمىبينيم امّا در بهار قيامت خواهيم ديد از آن خاكها
انسانها برخاستند.
و اگر مراد آيت توحيد و تدبير خداوند باشد قطعا وجود اين حشره با اين
عمل مفيد و نظام حيرت آور از علائم توحيد و تدبير خدائى است اين لفظ بيشتر از
يكبار در قرآن مجيد نيامده است.
نحله:وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَنِحْلَةًنساء: 4. نِحْلة بمعنى عطيّه است
در مجمع گويد: نحله عطيّهاى است كه در مقابل ثمن و عوض نباشد، راغب نيز نظير آنرا
گفته است.
مراد از «صَدُقة» (بفتح صاد و ضمّ دال) مهريّه زنان است گوئى علّت
اين تسميه آنست كه اعطاء آن دليل صدق الفت و عشق مرد بزن است و اطلاق نحله از آنست
كه مهريّه فقط عطيّه و بخششى است از مرد و با اين دو لفظ قرآن كريم موقعيّت مهر را
در اسلام بيان كرده كه چون موقعيّت زن موقعيّت عشق و موقعيّت مرد موقعيّت تمنّا و
خواهش از زن است لذا مهريّهاى باو ميدهد كه فقط عطيّه و شاهد صدق توجّه مرد بزن
است.
راغب معناى اصلى نحل را زنبور عسل گرفته و گويد: بنظر من مهريّه را
از آن نحله گويند كه عطيّه مرد مثل عطيّه زنبور عسل عوض مالى ندارد و گويد: ميشود
عطيّه را معناى اصلى قرارداد در اين صورت زنبور را از آن نحل گويند كه كارش
عطيّهايست نسبت بمردم (باختصار) در مجمع وجه