آن صفت علم است بالاتر از معرفت و درايت ... و شايد بمعنى مفعول و
ثابت باشد كه خواهد آمد در مصباح گويد: يقين علمى است كه از استدلال و تحقيق حاصل
شود لذا علم خدا را يقين نگويند. در مجمع فرموده:
علم را يقين گويند كه بر آن قطع حاصل شده و نفس بر آن آرام گرديده
است.
هر يقين علم است ولى هر علم يقين نيست گويا يقين علمى است كه بعد از
استدلال و نظر حاصل شود.
خلاصه: يقين بمعنى ثابت يا ثابت شده و بالاتر از علم و از صفات آنستوَ بِالْآخِرَةِ هُمْيُوقِنُونَبقره: 4.
و بآخرت آنها يقين پيدا ميكنند.
يقنه و أيقنه هر دو بيك معنىاند يعنى تحقيق كرد و به يقين رسيد.
باحتمال قوى مراد ازيُوقِنُونَدر آياتى نظير:وَ فِي خَلْقِكُمْ وَ ما يَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ آياتٌ لِقَوْمٍيُوقِنُونَجاثية:
4. مراد
تحقيق كردن و يقين جستجو كردن است.أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لايُوقِنُونَطور: 36.
يعنى بلكه تحقيق نميكنند تا يقين پيدا نمايند.
وَ جَحَدُوا بِها وَاسْتَيْقَنَتْهاأَنْفُسُهُمْنمل: 14. آيات را در زبان انكار نمودند حال آنكه ضميرشان و باطنشان
بآنها باور كرد و محقّق دانست.
كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَالْيَقِينِ. لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ.
ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَالْيَقِينِتكاثر: 5- 7. ظاهرا اضافه درعِلْمَ الْيَقِينِبيانيّه وعَيْنَ الْيَقِينِبمعنى نفس اليقين و خود يقين است
كه روز قيامت باشد، ميشود گفت: آن حال است از مفعوللَتَرَوُنَّهايعنى: حقّا اگر علم جازم و يقين
داشتيد شما را از تكاثر اموال مانع ميشد. حتما حتما آتش بزرگ را خواهيد ديد سپس
آنرا كه خود آنست خواهيد ديد.
إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُالْيَقِينِواقعة:
95.وَ إِنَّهُ لَحَقُالْيَقِينِحاقه: 51. حق و يقين هر دو بيك معنى است و اضافه