وَ الْمَرْجانُرحمن: 58. ياقوت اقسامى دارد از قبيل، زرد، سبز، كبود، واحد آن
ياقوته و جمع آن يواقيت است. آيه در تعريف حوريان بهشتى است كه در صفا و طراوت
بياقوت و مرجان تشبيه شدهاند اين لفظ فقط يكبار در قرآن مجيد آمده است.
145 و
146. مراد از يقطين در آيه چنانكه گفتهاند كدو است درخت و بوته كدو در زمين پهن
شده و داراى برگهاى گرد و بزرگ است در اقرب الموارد گويد: يقطين گياهى است كه ساق
ندارد مثل بوته حنظل و خيار ولى در عرف در كدوى گرد مانند خربوزه بكار رود طبرسى
فرمايد: آن كدو است و بقولى هر گياه بىساق.
آيه در باره يونس عليه السّلام است چون از شكم ماهى بزمين افتاد در
سايه برگهاى كدو استراحت كرد و گرنه آفتاب او را مىسوزاند كه در شكم ماهى پوست
بدنش كاملا نازك شده بود، لفظ «أَنْبَتْنا»نشان ميدهد روئيدن آن بطور خارق العاده بوده است.
يعنى: او را از شكم ماهى بيرون انداختيم كه مريض بود و درخت كدوئى بر
وى رويانديم. اين لفظ فقط يكبار در قرآن مجيد بكار رفته است.
يقظ:وَ تَحْسَبُهُمْأَيْقاظاًوَ هُمْ رُقُودٌكهف: 18. ايقاظ جمع يقظ (بر وزن كتف و عضد) بمعنى بيدار و نخفته است.
رقود جمع راقد بمعنى خفته ميباشد يعنى چنان بودند كه بيدارشان پنداشتى ولى خفتگان
بودند. اين تنها يكبار در قرآن مجيد بكار رفته، بمعنى فطن و زيرك نيز آيد مفرد آن
يقظان نيز آمده است.
يقن:
(بر وزن فلس و فرس) ثابت و واضح شدن. در مصباح و اقرب الموارد ميگويد «يَقِنَالامريَقْناً:
ثبت و وضح» يقن متعدى بنفسه و به باء نيز آمده است «يَقِنَالامر و بالامر» يعنى بآن علم پيدا
كرد و محقّق دانست.