responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 7  صفحه : 268

وَ الْمَرْجانُ‌ رحمن: 58. ياقوت اقسامى دارد از قبيل، زرد، سبز، كبود، واحد آن ياقوته و جمع آن يواقيت است. آيه در تعريف حوريان بهشتى است كه در صفا و طراوت بياقوت و مرجان تشبيه شده‌اند اين لفظ فقط يكبار در قرآن مجيد آمده است.

يقطين‌: فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِيمٌ. وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ‌ يَقْطِينٍ‌ صافات:

145 و 146. مراد از يقطين در آيه چنانكه گفته‌اند كدو است درخت و بوته كدو در زمين پهن شده و داراى برگهاى گرد و بزرگ است در اقرب الموارد گويد: يقطين گياهى است كه ساق ندارد مثل بوته حنظل و خيار ولى در عرف در كدوى گرد مانند خربوزه بكار رود طبرسى فرمايد: آن كدو است و بقولى هر گياه بى‌ساق.

آيه در باره يونس عليه السّلام است چون از شكم ماهى بزمين افتاد در سايه برگهاى كدو استراحت كرد و گرنه آفتاب او را مى‌سوزاند كه در شكم ماهى پوست بدنش كاملا نازك شده بود، لفظ «أَنْبَتْنا» نشان ميدهد روئيدن آن بطور خارق العاده بوده است.

يعنى: او را از شكم ماهى بيرون انداختيم كه مريض بود و درخت كدوئى بر وى رويانديم. اين لفظ فقط يكبار در قرآن مجيد بكار رفته است.

يقظ: وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ كهف: 18. ايقاظ جمع يقظ (بر وزن كتف و عضد) بمعنى بيدار و نخفته است. رقود جمع راقد بمعنى خفته ميباشد يعنى چنان بودند كه بيدارشان پنداشتى ولى خفتگان بودند. اين تنها يكبار در قرآن مجيد بكار رفته، بمعنى فطن و زيرك نيز آيد مفرد آن يقظان نيز آمده است.

يقن‌: (بر وزن فلس و فرس) ثابت و واضح شدن. در مصباح و اقرب الموارد ميگويد «يَقِنَ‌ الامر يَقْناً:

ثبت و وضح» يقن متعدى بنفسه و به باء نيز آمده است «يَقِنَ‌ الامر و بالامر» يعنى بآن علم پيدا كرد و محقّق دانست.

نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 7  صفحه : 268
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست