در كلمه «مأجوج» در
باره هر دو لفظ توضيح داده شده است و ظاهرا مراد طائفهاى از مردم چيناند. و اين
دو لفظ دو بار بيشتر در قرآن مجيد نيامدهاند.
يد:دست.لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَيَدَكَلِتَقْتُلَنِي ما أَنَا بِباسِطٍيَدِيَإِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ
...مائده:
28. اگر دستت را براى كشتن من باز كنى من دستم را براى كشتن تو باز نخواهم كرد.
«يد» در اصل «يدى» با
ياء است جمع آن در قرآن ايدى استوَ كَفَأَيْدِيَالنَّاسِ عَنْكُمْفتح: 20.
يد بطور استعاره در چند معنى بكار ميرود از جمله:
1- نعمت.
«يَدَيْتُاليه» نعمتى باو رساندم جمع آن در
اين معنى ايادى است در صحيفه سجاديّه دعاى 37. آمده:
«جَزَاءًلِلصُّغْرَى مِنْأَيَادِيكَ».
يعنى جزائى براى كوچكترين نعمتهايت.
2- حيازت
و ملك مثلأَوْ
يَعْفُوَا الَّذِيبِيَدِهِعُقْدَةُ النِّكاحِبقره: 237.
يا عفو كند آنكه عقده نكاح در اختيار و تسلّط او است. رجوع شود به «عقد».
بِيَدِكَالْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌآل عمران: 26. اختيار در قدرت و
سلطه تو است تو بر هر چيز توانائى.