responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 7  صفحه : 260

در شكمشان آتش ميخورند و حتما وارد آتش ميشوند (نعوذ باللّه).

يثرب‌: نام قبلى مدينه منوّره.

وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ‌ يَثْرِبَ‌ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا احزاب: 13.

آنگاه كه عده‌اى از منافقان و مريض- القلبها ميگفتند اى اهل يثرب ماندن شما در اينجا بى‌فايده است برگرديد.

ميخواستند لشكريان اسلام را از كنار خندق و از اردوگاه متفرّق كنند. اين لفظ فقط يكبار در كلام اللّه آمده است.

يأجوج‌: قالُوا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَ‌ يَأْجُوجَ‌ وَ مَأْجُوجَ‌ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ ... كهف: 94. حَتَّى إِذا فُتِحَتْ‌ يَأْجُوجُ‌ وَ مَأْجُوجُ‌ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ‌ انبياء: 96.

در كلمه «مأجوج» در باره هر دو لفظ توضيح داده شده است و ظاهرا مراد طائفه‌اى از مردم چين‌اند. و اين دو لفظ دو بار بيشتر در قرآن مجيد نيامده‌اند.

يد: دست. لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَ‌ يَدَكَ‌ لِتَقْتُلَنِي ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ‌ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ ... مائده: 28. اگر دستت را براى كشتن من باز كنى من دستم را براى كشتن تو باز نخواهم كرد.

«يد» در اصل «يدى» با ياء است جمع آن در قرآن ايدى است‌ وَ كَفَ‌ أَيْدِيَ‌ النَّاسِ عَنْكُمْ‌ فتح: 20.

يد بطور استعاره در چند معنى بكار ميرود از جمله:

1- نعمت. «يَدَيْتُ‌ اليه» نعمتى باو رساندم جمع آن در اين معنى ايادى است در صحيفه سجاديّه دعاى 37. آمده:

«جَزَاءً لِلصُّغْرَى مِنْ‌ أَيَادِيكَ‌».

يعنى جزائى براى كوچكترين نعمتهايت.

2- حيازت و ملك مثل‌ أَوْ يَعْفُوَا الَّذِي‌ بِيَدِهِ‌ عُقْدَةُ النِّكاحِ‌ بقره: 237.

يا عفو كند آنكه عقده نكاح در اختيار و تسلّط او است. رجوع شود به «عقد».

بِيَدِكَ‌ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ آل عمران: 26. اختيار در قدرت و سلطه تو است تو بر هر چيز توانائى.

3- يد مغلوله كنايه است از امساك‌

نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 7  صفحه : 260
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست