نزديكترين مردم بابراهيم آنانند كه از وى پيروى كردند و اين پيامبر و
پيروان اوست.
النَّبِيُأَوْلىبِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْاحزاب: 6. بحكم اين آيه پيغمبر
صلّى اللّه عليه و آله نسبت بمؤمنان از نفس خودشان نزديكتر و سزاوارتر است و زنان
او مادران مؤمنيناند، محترماند و نكاحشان بعد از پيامبر بر مؤمنان حرام ميباشد.
پس مقام پيغمبر و اهميّت وجود پيغمبر بر مسلمان از نفس خويش بالاتر است و اگر در
كارى از كارها اعمّ خير يا شرّ امر دائر باشد ميان پيغمبر و نفس مؤمن، پيغمبر ارجح
و بالاتر است. آيه مطلق است و اولويّت آنحضرت را از هر جهت ميرساند.
وَأُولُواالْأَرْحامِ بَعْضُهُمْأَوْلىبِبَعْضٍ فِي كِتابِ
اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَاحزاب: 6. گويند با اين آيه ارث
بردن غير اولى الارحام كه در اوائل هجرت بود نسخ شده است يعنى اقربا بعضى ببعضى در
ارث بردن از مؤمنان و مهاجران سزاوارتراند.
44. ولاية
را در آيه با كسر و فتح واو خواندهاند، راغب گويد: ولايت بكسر واو بمعنى نصرت و
بفتح واو بمعنى تولّى امر است و بقولى هر دو يكى و حقيقتش تولّى امر است قاموس نيز
در اوّل هر دو را يكى گرفته است در صحاح از ابن سكّيت نقل كرده ولايت بكسر واو
بمعنى تسلّط و بفتح و كسر واو بمعنى نصرت و يارى است.
نگارنده گويد: ظاهر آنست كه هر دو بمعنى قرابت است چنانكه در اقرب
الموارد گفته و مطابق با معناى اوّلى است و مراد از آن در آيه تسلّط و تدبير است.
آيه بعد از آياتى آمده كه راجع بمباحثه، يك مشرك و مؤمن است كه بالاخره اميد مشرك
مبدّل بيأس شده و محصوليكه در مقابل خدا بآن دل بسته بود از بين ميرود و تسلّط