وكل:
(بر وزن فلس) واگذار كردن. همچنين وكول «وَكَلَاليه الامروَكْلًاووُكُولًا: فوّضه اليه» وكيل بمعنى موكول كسى است كه كار باو واگذار شده است.
تَوْكِيل: وكيل كردن «وَكَّلَهُتَوْكِيلًا: جعله وكيلا» اسم آن وكالة استقُلْ يَتَوَفَّاكُمْ
مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِيوُكِّلَبِكُمْسجده: 11. بگو: شما را ملك الموت ميميراند كه بر مرگ شما وكيل گرديده
است- مرگ شما باو واگذار شده است.
تَوَكُّل: قبول وكالت. اعتماد.
راغب گويد: توكّل دو جور است گويند: «تَوَكَّلْتُلفلان» يعنى قبول وكالت از او كردم و «تَوَكَّلْتُعليه» يعنى باو اعتماد كردم- و اميدوار شدم- در مصباح المنير و غيره
نيز هر دو معنى نقل شده است. طبرسى فرموده: توكّل بمعنى اظهار عجز و اعتماد بغير
است و توكّل على اللّه واگذار كردن كار بخدا و اطمينان بتدبير اوست.
نتيجه اينكه: توكّل چون با «على» متعدى
شود بمعنى اعتماد و تفويض امر باشد.عَلَيْهِتَوَكَّلْتُوَ عَلَيْهِفَلْيَتَوَكَّلِالْمُتَوَكِّلُونَيوسف: 67.
بر خدا اعتماد و تفويض امر كردم تفويض كنندگان كار خود را باو
واگذارندوَتَوَكَّلْعَلَى الْعَزِيزِ
الرَّحِيمِشعراء:
217. كارهايت را بعزيز رحيم واگذار كن.
وَكِيل: كار ساز و مدبر آن از اسماء حسنى است. خدا وكيل است يعنى كار ساز است
كار بندگان را تدبير ميكند. طبرسى فرموده: وكيل در صفات خدا بمعنى متولّى بتدبير
خلق استوَ
قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَالْوَكِيلُآل عمران: 173.خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍوَكِيلٌانعام: 102.وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ-
شَيْءٍوَكِيلٌهود: 12. [در اينجا لازم است بدو
مطلب توجّه كنيم:] 1- وكيل در صفات خدا اگر بمعناى مفعول باشد مراد آنست كه كارها
چون از جانب خداست قهرا