از تو از هلالها پرسند بگو آنها (براى روشن شدن) وقتها است براى
مردم و حجّ.
وقد:افروخته
شدن آتش. چنانكه ايقاد بمعنى افروختن آن است.الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ
مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُتُوقِدُونَيس: 80. براى شما از درخت سبز آتشى
بوجود آورد كه از آن آتش ميفروزيد. رجوع شود به «خضر».فَأَوْقِدْلِي يا هامانُ عَلَى الطِّينِقصص: 38. اى هامان براى من بر گل
آتش بيافروز و آجر بپز.
اسْتِيقَاد: افروخته شدن و افروختن استمَثَلُهُمْ كَمَثَلِ
الَّذِياسْتَوْقَدَناراًبقره: 17. حكايت آنها حكايت آنكس
است كه آتشى روشن كرد.
وَقُود: (بفتح واو) هيزم و نحو آن كه وسيله آتش افروزى
است.أُولئِكَ
هُمْوَقُودُالنَّارِآل عمران: 10. آنها هيزم آتشاندفَاتَّقُوا النَّارَ
الَّتِيوَقُودُهَاالنَّاسُ وَ الْحِجارَةُبقره: 24.
بترسيد از آتشيكه خوراك و هيزم آن مردم و سنگهااند رجوع شود به «حجر».
وقود (بضم- و) مصدر است بمعنى افروخته شدن ولى در قرآن عظيم بكار نرفته
است.
وقذ:ضرب
شديد. اسقاط نيز گفتهاند «وَقَذَهُالنّعاس: اسقطه» خواب او را ساقط كرد «شاةمَوْقُوذَةٌ» گوسفندى است كه با چوب و غيره و زير كتك مرده باشد. آن ميته است و
حرامحُرِّمَتْ
عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ
اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ ...مائده: 3.