8 و
9. وصوب بمعنى ثبوت و دوام است «وصبالشّىء وصوبا: دام و ثبت» يعنى شياطين از هر طرف زده ميشوند تا
مطرود گردند و براى آنهاست عذاب دائم.وَ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَهُ الدِّينُواصِباًأَ فَغَيْرَ اللَّهِ
تَتَّقُونَنحل:
52. دين
بمعنى طاعت و بندگى است يعنى اطاعت و بندگى بطور هميشه براى اوست و نبايد جز او را
بپرستيد.
آنچه در آسمانها و زمين است ملك اوست و بندگى هميشه براى اوست آيا از
غير خدا ميترسيد و پرهيز ميكنيد؟! اين لفظ فقط دو بار در قرآن مجيد آمده است.
وصد:هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ. عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌبلد: 20.وصدبمعنى بافتن، و ثبوت آمده است «وَصَدَالثّوب: نسجه» و گويند «وَصَدَالشّىء» يعنى ثابت شد «وَصَدَبالمكان» يعنى در مكان مقيم شد.
ايصاد را بستن در و نيز در تنگنا قرار دادن گفتهاند راغب گويد:
«أَوْصَدْتُالباب وآصَدْتُهُ: اغلقته و احكمته» شايد مراد از نار
مؤصده پيوسته بودن آتش باشد يعنى درش بسته شده ديگر نجاتى از آن نيست يعنى: آنها
اهل شومى و شقاوتند براى آنهاست آتشى در بسته.
وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِبِالْوَصِيدِكهف: 18. سگشان بازوهاى خود را بر
آستانه گشوده بود «الْوَصِيدُالفناء».
وصف:ذكر
چگونگى شىء (ذكر اوصاف و خصوصيات شىء) راغب ميگويد: وصف ذكر چيزى است با زيور و
نعمت آن، صفت حالتى است كه شىء بر آن قرار گرفته از زيور و نعمت ... وصف گاهى حق
و گاهى باطل است.