وحش:وَ إِذَاالْوُحُوشُحُشِرَتْتكوير: 5. وحشى در مقابل اهلى است.
در مفردات ميگويد: وحش خلاف انس است، حيواناتيكه با انسان انس ندارند
وحش خوانده ميشوند جمع آن وحوش است. اين آيه و آيهوَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي
الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما
فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَانعام: 38. اشاره بحشر حيوانات
بلكه همه جنبندگان دارند. و اللّه العالم.
طالبان تفصيل به الميزان ذيل آيه اخير و بحار الانوار مبحث معاد رجوع
كنند. اين لفظ بيشتر از يكبار در قرآن مجيد نيامده است.
وحى:وحى
در اصل بمعنى اشاره سريع است و باعتبار سرعت گفتهاند:
«امروحى» يعنى كار سريع (راغب) فيومى
در مصباح گفته وحى بمعنى اشاره و رسالت و كتابت است و هر آنچه بديگرى القا كنى تا
بفهمد وحى است ...
راغب كتابت و رمز و غيره را از اسباب اشاره شمرده و معناى اصلى را
اشاره ميداند. ناگفته نماند «وحىيحى» و «اوحىيوحى» هر دو بيك معنى است چنانكه
در مصباح گفته است.
طبرسى فرموده: ايحاء القاء معنى است بطور مخفى و نيز بمعنى الهام و
اشاره است.
ناگفته نماند: جامع تمام معانى تفهيم خفى است و اگر وحى و ايحاء را
تفهيم خفى و كلام خفى معنى كنيم جامع تمام معانى خواهد بود.
آنچه از معانى اين لفظ نقل شد بسيارى از آنها در قرآن كريم يافته است
مثلوَأَوْحىرَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ
أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاًنحل: 68.
مراد از وحى تفهيم ذاتى است كه خداوند در ذات زنبور عسل گذاشته و
طريق عسل سازى را بوى آموخته است و لفظ «أوحى» دلالت
دارد كه كار عسل گيرى اين حشره تصادفى نيست بلكه با تفهيم و تعليم خدائى است.