ص 53 نقل كرده: بت اگر بصورت انسان از چوب يا طلا يا نقره باشد صنم
نامند و اگر از سنگ باشد وثن گويند. ناگفته نماند اين سخن با آنچه گفته شد مناسبت دارد.
وجب:فَإِذاوَجَبَتْجُنُوبُها فَكُلُوا مِنْها ...حج: 36. وجوب بمعنى ثبوت است
واجبات را بواسطه ثابت العمل بودن واجبات گفتهاند. ايضا وجوب بمعنى سقوط است «وَجَبَالحائط: سقط» ضمير «جُنُوبُها»در آيه
راجع بشتران قربانى است يعنى: در موقع نحر شتران چون پهلوهاى آنها بزمين افتاد
(كنايه از مردن) از آنها بخوريد گويند: «ضربهفَوَجَبَ» او را زد پس مرد. اين لفظ فقط يكبار در قرآن مجيد آمده است.
وجد:وجد-
جدة وجد- وجود- وجدان بمعنى پيدا كردن، رسيدن، دست يافتن و غيره است. آن در خدا
چنانكه راغب گفته بمعنى علم است مثلوَ ماوَجَدْنالِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍاعراف: 102. در بسيارى از آنها
وفائى بعهد نيافتيم و دانستيم كه وفائى بعهد خدا ندارند.وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى
آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْنَجِدْلَهُ عَزْماًطه: 115.
گاهى مراد از آن تمكّن است مثلفَاقْتُلُوا
الْمُشْرِكِينَ حَيْثُوَجَدْتُمُوهُمْتوبه: 5.وَ لَمْتَجِدُواكاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌبقره: 283.
أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْوُجْدِكُمْوَ لا تُضآرُّوهُنَطلاق: 6.
وجد (بر وزن قفل) بمعنى تمكّن است زنان مطلّقه را در بعضى از آنچه
قادر هستيد و سكنى گزيدهايد ساكن كنيد و ضررى بآنها نرسانيد.
وجس:فزع.
فزعيكه در قلب افتد و يا از چيزيكه شنيده شده احساس شود چنانكه در قاموس گفته و
نيز بمعنى خفا و پنهانى است. ايجاس بمعنى احساس است و نيز گويند «أَوْجَسَخوفا» يعنى ترس را پنهان كرد.
فَأَوْجَسَفِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسى. قُلْنا لا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ
الْأَعْلىطه:
67 و 68. موسى در خودش احساس خوف كرد يا خوفرا در ضميرش پنهان داشت.