الوطء و قد يكون للعقد» در قاموس گويد: «النِّكَاحُالوطى و العقد له» بنظر نگارنده قول راغب اصحّ است مگر آنكه بگوئيم:
نكاح در جماع و عقد هر دو مجاز است و معناى اصلى آن مخالطه و يا انضمام و نظير
آنست چنانكه در مصباح المنير آمده است.
ناگفته نماند: تمام موارد آن در قرآن مجيد بمعنى تزويج و ازدواج است
مگرالزَّانِي
لايَنْكِحُإِلَّا زانِيَةً أَوْ
مُشْرِكَةًنور:
3. كه شايد بمعنى جماع باشد و تحقيق خواهد شد. اينك بعضى از آيات.
اگر (بار سوّم) زنرا طلاق دهد ديگر بر او حلال نميشود تا زن با ديگرى
ازدواج كند. در آيه اوّل نسبت نكاح بمرد و در آيه دوم بزن داده شده است.
إِنْكَاح: از باب افعال تزويج كردن زنى است بمردى و بالعكسوَأَنْكِحُواالْأَيامى مِنْكُمْ وَ
الصَّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْنور: 32.
بىشوهران را بشوهر دهيد و بى- همسران را همسر بگيريد و اين را در
باره غلامان شايسته و كنيزان نيز انجام دهيد.
وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَالنِّكاحِحَتَّى يَبْلُغَ
الْكِتابُ أَجَلَهُبقره: 235. عقده بمعنى گره است گوئى بوسيله نكاح، زن و شوهر بهم بسته
و گره زده ميشوند ظاهرا نكاح بيان «عقده» است
يعنى در عده وفات بعقد نكاح تصميم نگيريد و اجرا نكنيد تا عده وفات سر آيد.