شده است (يعنى مكثوب) «مهيل» تلّ
شنى است كه اگر از پائين آنرا حركت دهند قلّهاش سرازير ميشود و مىريزد يعنى:
روزى زمين و كوهها ميلرزند و كوهها همچون تپّه لغزنده شوند، اين كلمه فقط يكبار در
كلام اللّه آمده است اين آيه نظيرإِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا. وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّاواقعة:
4 و
5. ميباشد.
كثر:كثرة بمعنى زيادت است راغب گفته: كثرت و قلّت در كميّت منفصله بكار
روند مثل اعداد.وَ اذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَلِيلًافَكَثَّرَكُمْاعراف: 86. ياد كنيد آنگاه كه عدّه
شما كم بود خدا زيادتان كرد. كثير:
بسيارفَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَكَثِيرٌمِنْهُمْ فاسِقُونَحديد: 26. كثير ممكن است فى نفسه باشد نه با قياس بديگرى مثلوَ كَأَيِّنْ مِنْ
نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَكَثِيرٌ ...آل عمران: 146. يعنى مردان خدا كه
فى حدّهم بسيار بودند و مثلمِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌمِنْهُمْ ساءَ ما
يَعْمَلُونَمائده:
66. كه كثير در مقابل قليل است. ولى ظاهرا اگر قرينه نباشد لفظ كثير دلالت ندارد
كه مقابل آن قليل است بلكه كثرت در خود موصوف است بىآنكه طرف مقابل در نظر گرفته
شود.
اكثر: اسم تفضيل است در اقرب الموارد گفته: آن فوق النصف است.
يعنى در صورتىوَ لكِنَأَكْثَرَالنَّاسِ لا يَشْكُرُونَبقره: 243. گفته ميشود كه بيشتر از
نصف مردم شكرگزار نباشند.
اين سخن در همه آيات قابل تطبيق نيست و ظاهرا آن در بعضى از آيات
بمعنى مطلق زيادت است مثلوَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ
أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كانُواأَكْثَرَمِنْ ذلِكَ فَهُمْ
شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِنساء: 12. پيداست كه «اكثر» در
آيه شامل دو نفر و از دو نفر بالاتر است زيرا اگر ميّت دو خواهر يا دو برادر مادرى
داشته باشد ثلث مال را خواهند برد و مثلوَ أَثارُوا الْأَرْضَ وَ
عَمَرُوهاأَكْثَرَمِمَّا عَمَرُوها