مجمع گفته جمع قاع است ولى آن ظاهرا در آيه مفرد است در كشّاف گفته
قيعه بمعنى قاع و يا جمع قاع است در اقرب الموارد نيز مفرد بودن آن را نقل كرده
است و آن بمعنى زمين وسيع و هموار است يعنى آنانكه كافراند اعمالشان مانند سرابى
است در بيابان هموار كه تشنه آنرا آب ميپندارد اشاره به بىاثر بودن اعمال كفّار
است نسبت بآخرت.
قول:قول و قيل بمعنى مطلق سخن گفتن و سخن است در اقرب الموارد گفته: قول
بمعنى كلام يا هر لفظى است كه زبان آنرا افشاء ميكند تمام باشد يا ناقص قاموس نيز
چنين گفته است. در مجمع فرموده: قول در كلام عرب موضوع است براى حكايت چنانكه گوئى
«قالزيد- خرج عمرو» راغب گويد: قول و
قيل يكى است قول بر وجوهى بكار رود اظهر آنها كلمه يا كلمات مركب از حروف است كه
بوسيله تكلم ظاهر شود مفرد باشد يا مركّب. قول در قرآن در وجوهى بكار رفته كه ذيلا
ببعضى اشاره ميشود:
1- سخن
معمولى و متداولقَوْلٌمَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذىًبقره: 263. در مقابل سائل و فقير
سخن متعارف و زبان خوش و گذشت بهتر از صدقهايست كه در پى آن اذيّت باشدإِلَّاقِيلًاسَلاماً سَلاماًواقعة: 26.
2- قول
خدا يا بوسيله خلق صوت است مثل صدائيكه از درخت بر موسى رسيدفَلَمَّا أَتاها نُودِيَ
يا مُوسى. إِنِّي أَنَا رَبُّكَطه: 11 و 12.قالَأَلْقِها يا مُوسى ...قالَخُذْها وَ لا تَخَفْطه:
19- 21.
و يا بوسيله فهماندن مطلب و الهام و وحى است مثلوَ إِذْقالَرَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ
إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةًبقره: 30. كه شايد بوسيله فهماندن و الهام بوده باشدإِذْقالَاللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ
مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَمائده: