responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 6  صفحه : 42

قنط: قنوط بضمّ اول بمعنى يأس از خير است «قنط قنوطا: يئس» فعل آن از باب نصر ينصر، علم يعلم، كرم يكرم آيد. وَ هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا شورى: 28.

او كسى است كه باران مفيد را پس از مأيوس شدن مردم نازل ميكند فَلا تَكُنْ مِنَ‌ الْقانِطِينَ‌ حجر: 55.

وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُسٌ‌ قَنُوطٌ فصلت: 49. قنوط بفتح اول بمعنى قانط است و ظاهرا يؤس و قنوط هر دو بيك معنى است و شايد فرق با متعلّق باشد.

قنع: در مفردات و اقرب الموارد آمده: قنع يقنع قنوعا از باب منع يمنع بمعنى سؤال و از باب علم يعلم كه مصدر آن قناعة و قنعان است.

بمعنى رضا و خوشنودى است. فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ‌ وَ الْمُعْتَرَّ حجّ: 36. از قربانى بخوريد و قانع وسائل را اطعام كنيد ظاهرا قانع كسى است بآنچه ميدهى راضى باشد خواه سؤال كند يا نه و معترّ آنست كه با قصد سؤال پيش تو آمده در مجمع از حضرت باقر و صادق عليهما السلام منقول است:

«الْقَانِعُ‌ الَّذِى يَقْنَعُ بِمَا أَعْطَيْتَهُ وَ لَا يَسْخَطُ وَ لَا يَكْلَحُ وَ لَا يَلْوِي شِدْقَهُ غَضَباً وَ الْمُعْتَرُّ الْمَادُّ يَدَهُ لِتُطْعِمَهُ».

مُهْطِعِينَ‌ مُقْنِعِي‌ رُؤُسِهِمْ لا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ ... ابراهيم: 43. اقناع رأس بلند كردن آنست، مقنع كسى است كه سرش را بلند كرده يعنى در اجابت ندا كننده سريع‌اند و سر بالا نگاهدارند گانند، نگاهشان بخودشان بر نميگردد (فقط بطرف عذاب نگاه ميكنند).

قنوان: وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ‌ دانِيَةٌ وَ جَنَّاتٍ مِنْ أَعْنابٍ‌ انعام: 99. قِنْوانٌ‌ جمع قنو است بمعنى خوشه‌ «دانِيَةٌ» يعنى خوشه‌ها بيكديگر نزديك‌اند و يا سهل التناول‌اند يعنى و از نخل از گل آن خوشه‌هاى نزديك هم و باغاتى از تاك آفريديم اين كلمه فقط يكبار در قرآن مجيد يافته است.

قنو: وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى‌ وَ أَقْنى‌

نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 6  صفحه : 42
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست