مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا وَ لا يَرْجِعُونَيس: 67. مسخ بنا بر آنكه در مجمع و
قاموس و اقرب ذكر شده عوض شدن شكل و صورت است بشكل قبيح. راغب آنرا عوض شدن شكل و
اخلاق گفته است و از بعضى حكما نقل ميكند كه مسخ دو قسم است:
مسخ جسمى و مسخ اخلاقى ...
معنى آيه: و اگر ميخواستيم آنها را در جاى خود مسخ و بشكل ديگرى در
ميآورديم كه نمىتوانستند بروند و برگردند. يعنى قدرت نميداشتند كه در آنعذاب راحت
بمانند و يا بحالت اوّل برگردند مراد از مسخ در آيه تغيير و تحوّل شكل است نه
اخلاق اين كلمه بيشتر از يك مورد در قرآن كريم نيست.
رجوع شود به «قرد».
مسد:فِي جِيدِها حَبْلٌ مِنْمَسَدٍمسد: 5. مسد بر وزن فلس بمعنى
تابيدن است «مسدالحبل مسدا: فتله» و مسد بر وزن
فرس ريسمانى است كه بقول راغب از شاخه درخت خرما تابيده شده بقولى از هر چيز كه
باشد «امرئةممسودة» زنى را گويند كه آشفته خلق
باشد معنى آيه: در گردن او (زن ابى لهب) ريسمانى است از ليف يا شاخه خرما. رجوع
شود به «تبب» اين لفظ فقط يكبار در قرآن مجيد
يافته است.
مس:دست
زدن. رسيدن و يافتن در مجمع گفته مسّ نظير لمس است و فرقشان آنست كه در لمس احساس
هست. و اصل مس چسبيدن و شدت جمع است.
إِنْيَمْسَسْكُمْقَرْحٌ فَقَدْمَسَالْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُآل عمران 140. اگر بشما شكستى رسيد
بقوم كفّار هم شكستى مثل آن رسيده بود.
وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْتَمَسُّوهُنَوَ قَدْ فَرَضْتُمْ
لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْبقره: 237. مراد از «تَمَسُّوهُنَّ»مقاربت
است كه نوعى دست زدن و لصوق است. و مراد از آن دروَ لَمْيَمْسَسْنِيبَشَرٌآل عمران: 47. نكاح است يعنى كسى
بوسيله نكاح با من نزديكى نكرده است.