در گردنش يعنى عمل هر كس با او است و قابل انفكاك نيست. رجوع كنيد به
«طير».
وَأَلْزَمَهُمْكَلِمَةَ التَّقْوىفتح: 26.
كلمه تقوى را ملازم آنها كرد.وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ
سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكانَلِزاماًوَ أَجَلٌ مُسَمًّىطه: 129. اسم «كان» ضمير
است راجع به هلاك در آيه قبلى، لزام مصدر است بمعنى فاعل، اجل عطف است بر «كلمة» يعنى اگر نبود وعده مهلت و اجلى معيّن كه از پروردگارت گذشته، هر
آينه هلاك بر آنها ملازم بود كه اسراف كرده از حق منحرف شدهاند.
أَنُلْزِمُكُمُوهاوَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَهود: 28. الزام در آيه بمعنى اجبار
و الجاء است كه نوعى است از الزام، ضمير «ها» راجع
است به «رحمة» در صدر آيه يعنى آيا شما را بآن
رحمت (ايمان بخدا و رسول) اجبار ميكنيم؟ حال آنكه «لاإِكْراهَ فِي الدِّينِ».
لِسان:زبان. لغت. مثل.أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ. وَلِساناًوَ شَفَتَيْنِبلد: 8 و 9. وَلا تُحَرِّكْ بِهِلِسانَكَلِتَعْجَلَ بِهِقيامت: 16. كه مراد از هر دو زبان
است و مثلوَ
ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّابِلِسانِقَوْمِهِابراهيم: 4.وَ هذالِسانٌعَرَبِيٌّ مُبِينٌنحل: 103. كه مراد لغت است مثل زبان عربى، زبان فارسى و غيره.
جمع آن در قرآن السنه استيَقُولُونَبِأَلْسِنَتِهِمْما لَيْسَ فِي
قُلُوبِهِمْفتح:
11. در آيهوَ
اخْتِلافُأَلْسِنَتِكُمْوَ أَلْوانِكُمْروم: 22 مراد اختلاف لغات است.
وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْلِسانِي. يَفْقَهُوا قَوْلِيطه: 27 و 28. گره از زبان من بگشاى
منطقم را روان كن تا سخنم را بفهمند. راغب گويد: موسى در زبان عقده و گره نداشت
غرض قدرت تكلّم است (روانى منطق) ما را در باره عقده زبان موسى عليه السّلام سخنى است
كه در «عقد» و «بانتبين» گفتهايم. در باره اين مطلب كه موسى در بچگى در نزد فرعون اخگر
را بدهان گذاشت زبانش سوخت و معيوب شد دليل روشنى