ميان قوم بت پرست خويش بيرون رفته و در غارى بفكر استراحت دراز
كشيدند و مدّت سيصد و نه سال خفته و بعد بيدار شدند در اثر احساس گرسنگى يكى را
بشهر فرستادند تا طعامى خريده بياورد، و چون از خواب گران خويش بىخبر بودند
بفرستاده گفتند: بمردم شناسائى نده، او چون بشهر آمد پول سيصد سال قبل را نشان
داد، دكاندار از وى خواست بگويد كه آن پول را از كجا در آورده است بالاخره خواب
طولانى آنها هم بخودشان و هم بمردم روشن گشت، سپس در همان غار مردند و بياد آنها
مسجدى بالاى غارشان بنا نمودند.
اين ماجرا در سوره كهف از آيه 9 تا 26 نقل شده است اينك اول بآنچه از
آيات روشن ميشود مىپردازيم سپس بكلمات ديگرى اشاره خواهيم كرد:
1- قرآن
كار ندارد كه اصحاب كهف چه نام داشتند، در كدام شهر بودند، غارشان در كجاست،
پادشاه آن عصر كدام كس بود، اين جريان در كدام تاريخ بوقوع پيوسته است و ... زيرا
اينها مطمح نظر دين نميباشد بلكه منظور علت وقوع آن و نتيجه حاصله از آنست.
2- علت
اين واقعه قطع نظر از اينكه خدا بدان وسيله آنها را نجات داد يكى اين بود كه
خودشان مدّت طولانى خواب را بدانندثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصى لِما
لَبِثُوا أَمَداً: 12.
سپس آنها را بيدار كرديم تا روشن كنيم كدام يك از دو دسته مدت
توقفشانرا شمرده است مراد از «الحزبين» خود
خواب رفتگاناند كه در مدّت خواب خويش منازعه ميكردند، بقرينه آيهوَ كَذلِكَ بَعَثْناهُمْ
لِيَتَسائَلُوا بَيْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا
يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ ...: 19. بنظر ميايد و اللّه العالم
اين جوانان موحّد درباره معاد تاريكيهائى در دل داشتهاند كه نتوانستهاند درست
بدان جواب پيدا كنند اين سؤال در