كلّا:حرف ردع و ردّ است براى ابطال قول قائل. در اقرب الموارد گويد: در
نزد نحويّون جز ردع معناى ديگرى ندارد و در كليّات گفته:
گاهى بمعنى حقّا آيد نه ابطال كلام قائل مثلكَلَّاإِنَّ الْإِنْسانَ
لَيَطْغى. أَنْ رَآهُ اسْتَغْنىعلق: 6 و 7. لازم بود در اينصورت اسم باشد ولى گفتهاند:
مؤمنون: 100. در اين آيه شخص بهنگام مرگ ميگويد: خدايا برگردانيدم تا
عمل صالح كنم در ردّ اين سخن آمده كلّا يعنى نه اگر بر گردد كار نيكو نخواهد كرد.
در بعضى از آيات كلّا در ردع و ابطال مطلب ما قبل نيست در اينصورت
ميتوان گفت كه معناى آن حقّا است چنانكه از كليّات ابو البقاء نقل گرديد مثلعَلَّمَ الْإِنْسانَ ما
لَمْ يَعْلَمْ.كَلَّاإِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى. أَنْ رَآهُ اسْتَغْنىعلق: 5- 7. يعنى: حقّا كه انسان
چون خودش را بىنياز ديد طغيان ميكند در مجمع آنرا حقّا گفته ولى زمخشرى و بيضاوى
گفتهاند: ردع كسى است كه طغيان و كفران نعمت كرده، اين در ما قبل ذكر نشده ولى
كلام بآن دلالت ميكند.
ابن هشام در معنى علاوه از ردع سه معنى ديگر براى آن نقل ميكند.
اول: حقّا كه قول كسائى و پيروان اوست.
دوم: الاء استفتاحيّه كه عقيده ابى حاتم و تابعان اوست.
سوم: حرف جواب بمنزله «اى» و
«نعم» آنگاه قول دوم را اختيار كرده است
على هذا معنىكَلَّاإِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغىاين ميشود حقّا يا بدان يا آرى
انسان طغيان ميكند.
در آياتيكه «كلّا» در
ابطال قول سابق نيامده ميشود بيكى از معانى سه گانه باشد، اين كلمه 33 بار در كلام
اللّه مجيد آمده است.