ايمان و مرتبهاى فوق مرتبه اول است كه گاهى اثرش در اثر ضعف از آن
تخلف ميكند و «كِفْلَيْنِ»از رحمت
بدين مناسبت است.
اين سخن كاملا صحيح است ولى بنظر نگارنده مراد از كفلين پاداش دنيا و
آخرت است در مقابل ايمان قوى مثلوَ آتَيْناهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ
لَمِنَ الصَّالِحِينَعنكبوت: 27.فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْيا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِآل عمران:
كفيل چنانكه معلوم شد بمعنى عهدهدار بر انسان است كسيكه با خدا عهد
مىبندد و يا بخدا سوگند ياد ميكند خدا را بر خويش عهدهدار و كفيل تعيين ميكند
يعنى اينكار را خواهم كرد و گر نه عهده دارم خداست و ميتواند در صورت تخلّف عقوبتم
كند.
يعنى: چون پيمانى بستيد به پيمان خدا وفا كنيد و سوگندها را پس از
محكم كردن نقض نكنيد كه خدا را بر خود كفيل قرار دادهايد و خدا بآنچه ميكنيد
داناست.
كفى:كفايت
بمعنى بىنيازى است «كفىالشّىء كفاية» يعنى بواسطه آن
بىنيازى حاصل شد در مجمع آمده: «الكفايةبلوغ الغاية فى مقدار الحاجة».
كَفىبِاللَّهِ حَسِيباًنساء: 6. بس است و بىنياز ميكند خدا در حسابگرى راجع به زائد بودن و
نبودن باء در فاعل «كفى» در اول باب باء صحبت شده بآنجا
رجوع شودوَكَفَىاللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ
الْقِتالَاحزاب:
25. خدا مومنان را از جنگ كفايت كرد و بىنيازى بخشيد كه احزاب خندق را با طوفان و
ايجاد رعب و كشته شدن عمرو بن عبدودّ بدست على عليه السّلام وادار به پراكندگى و
عقب نشينى كرد.